season 2 ch 11

1K 177 68
                                    

چپتر خراب شد مجبور شدم پاک کنم:"(
چپتر اصلی ♡

اولین بوسه اشون توی مستی زین بود و اشکالی نداشت اگه یه بار دیگه از این فرصت استفاده میکرد. ولی قبل از اینکه لب هاش رو لمس کنه زین عقب کشید و از روی پاهای لیام بلند شد:

- مست نیستم لی.... حداقل درحدی مست نیستم که یادم بره

لیام با بهت بهش نگاه کرد؛ زین کلافه دستی رو صورتش کشید:

- ۳ سال تموم از همین لحظه میترسیدم از اینکه مقابلت قرار بگیرم بپرسم دلیلت چی بود که ترکم کرد؟ اونوقت تو یهو با دلیلت ابوس های این چند سالم واقعیت پیدا کنی... دوسم داشتی لیام؟ ۲۰ سال ازم مراقبت کردی نه به خاطر دوست داشتن فقط به خاطر قولت به هری! نه؟

تموم ترسی که ازش حرف میزد از چشماش معلوم بود و لیام نمیتونست با هیچ کلمه ای این ترس رو از بین ببره:

- زین

- نه بزار حرف بزنم...

زین نذاشت لیام جمله اش رو ادامه بده و داد زد.

لیام گیج به حرکات هیستریک زین نگاه میکرد و هرلحظه بیشتر از قبل تو اتیشی که حس میکرد درحال سوختن بود

- تو دوری از عشق لیام انقدر دور که نمیتونی معنیش رو بفهمی نمیتونی حسش کنی نمیتونی لمسش کنی... اصلا میدونی غم باد چیه؟ میدونی چند سال با یه بغض تو گلوت زندگی کنی و تو ظاهر یه ادم سرسخت و بی حس باشی یعنی چی؟ میدونی اینکه هی حس کنی یه چیزی تو گلوته ولی حتی با فریادم خالی نمیشه و هیچ کاری از دست هیچ دکتر لعنتی برنمیاد یعنی چی؟ لیام من همه زندگیم تو وجود تو خلاصه شده بود و تو توی یه ساعت همه باورام رو روی سرم خراب کردی میفهمی این یعنی چی؟ یعنی تو حتی معنی عشق رو هم نمیدونی

چند قدم عقب تر رفت و با حس کردن در پشت سرش لیز خورد و رو زمین نشست؛ چرا حس مرگ داشت؟

- از بس قضاوت شدم از بس حرف شنیدم از بس بغضمو قورت دادم که یه وقت با دیدن زین شکسته خوشحال نشید حالا این بغض لعنتی تو گلوم داره جونمو میگیره... این بغضی که تنها داروش اغوش تویی بود که دیگه نبودی فقط یه ثانیه بودنت کافی بود که تا این حد مریض نشم

لیام دستی به پیشونی خیسش کشید و سعی کرد چشماش رو بزور باز نگه داره.

- اون روزا اول دلم می‌خواست آدم درست زندگیت باشم اما نبودم هنوزم نیستم؛ عشقت مناسب من نیست چون من آدم نگه داشتن عزیزام کنار خودم نیستم حتی بلد نیستم دوست بچگیامو کنار خودم نگه دارم تو هم مناسب من نیستی چون بلد نیستی چطوری عاشق باشی و نذاشتی منم یاد بگیرم چطور باید معشوق کسی باشم

از جا بلند شد و اشکاش رو با پشت دست کنار زد.

- نمیخوام بجنگم برات یعنی منو تویی دیگه نمیتونه وجود داشته باشه که بخوام بجنگم ولی سعی میکنم مثل یه دوست کنار خودم نگهت دارم مثل لویی؛ تو هم سعی کن من برات بشم همون تیموتی، برادر هری!

far from love [Z.M]°•°[L.S]Where stories live. Discover now