هی لاولیام
خواستم یه بابت این تاخیر طولانی که بین روند آپ کردن پیش اومد ازتون عذرخواهی کنم.
بشدت درگیر بودم این مدت و رسما دیگه تابستونی برام نمونده از هفته تحویل پروژه هام شروع شده و باید بگم... رسما بگا قراره برم!
ولی تماااام سعیمو میکنم آپا بعد این سروقت باشه❤
و بعد از اون....
برای آپ کردن این چپتر خیلی مردد بودم حتی موقع نوشتنشم چند بار پاکش کردم و دوباره نوشتم. از اینکه شخصیت جدید یه چالش توی فار باشه میترسیدم ولی خب باید بگم گفتم بهتون پایان فار قراره هپی باشه
پس اگه روند داستان اونی نیست که فکرشو میکنید فقط بخاطر اون پایانیه که قولشو دادم.
لاو یو❤"زخمخورده، آسیبپذیر، بیپناه.
همه ما، همه اینها هستیم. و برای «زنده و سالم ماندن» باید با اینها کنار بیاییم.
کنار آمدن یعنی چه؟
پذیرفتن؟
درمان کردن؟
بیان کردن؟
برای چه کسی؟ فقط مشاور؟
همینکه دقیقاً نمیدانیم با آسیبپذیر بودنمان چه کنیم، آسیبپذیرترمان میکند."ته مونده نوشیدنیش رو سر کشید و لیوان رو روی میز کوبید. دقیقا از صبح که راه افتاده بودن پشت هم داشت بدشانسی میاورد. جا گذاشتن کارتش و گم کردن گوشیش دقیقا تیر آخر بود.
نیم نگاهی به مرد کناریش که از لحظه ورودش بهش خیره شده بود انداخت و پوزخندی زد. دستشو زیر چونش گذاشت و متقابلا به چشمای تیره و نحس اون مرد خیره شد.
- میخوای دعوتم کنی؟
کلماتش رو بخاطر خوردن مشروب زیاد میکشید و خوب میدونست اینطور حرف زدنش زیادی تحریک کننده بود.
- قبول میکنی؟
لبخندی زد و سرشو به علامت مثبت بالا و پایین کرد.
مرد ته مونده مشروبش رو خورد و با لبخند بارمن رو صدا کرد.
زین از جا بلند شد و هرقدمی که برمیداشت بزور میز و دیوارهای بار بود. اهمیتی به اینکه هر دو قدم تو بغل شخصی میوفتاد نداد و به کمک نرده ها پله ها رو بالا رفت. الان فقط باید از این بار دور میشد.
صدای داد مردی که چند دقیقه قبل کنار بار دیده رو میشنید، سرعتش رو بالاتر برد و از بار بیرون زد. اون که مسئول گول خوردن اون مرد نبود بود؟ زین فقط مسئول این بودکه قبل اینکه بخاطر نداشتن پول اون دوتا شیشه مشروب زیر اون رئیس حرومزاده بار تا صبح وقت بگذرونه و بفاک بره از اونجا بیرون بره.
- هی هی پسر... چیکار میکنی؟
زین سکسکه ای کرد و به گندی که به وسایل پسر زده بود خیره شد.
- شت ...هع
رو زمین نشست و وسایل پسر رو تند تند مرتب میکرد.
DU LIEST GERADE
far from love [Z.M]°•°[L.S]
Fanfiction- الان موقعیتش رو داری اونو بکش، اون قابل بخشش نیست + من نمیکشم چون کشتن بلد نیستم... ولی زجر دادن؟ این چیزیه که بیشتر از نفس کشیدن یادش گرفتم الانم میخوام صدای فریادتو موقع شکستن استخونات بشنوم... این همون موقعیتیه که از دستش نمیدم ...