'لیسا'
سانا ازم پرسید: "در این مورد مطمئنی؟"
نایون افزود.
"جنی تو این بازی عالیه... ما به ندرت شکستش میدیم!"در حالی که حرکات کششی انجام میدادم گفتم:
"اما شما هنوزم چند باری رو برنده شدین! من فقط باید تمام تلاشمو بکنم."در همین حین دیدم که جنی بهم لبخند شیطانی زد. آیش... فقط باید برنده شم بعدش یه عالمه پول گیرم میاد.
بنابراین مسابقه رو شروع کردیم و جنی اولین نفری بود که توپ رو پرتاپ کرد.
قبل از پرتاپ، یک، دو، سه و چهار قدم به جلو برداشت و بعد توپ رو رها کرد.با دقت حرکاتشو زیر نظر داشتم، وقتی چرخید و توپ رو رها کرد، انگار قلب من از فاصله زیادی روی زمین سقوط کرد. و روح از تنم جدا شد.
چطوری این لعنتی همه چیزش دقیق و خیره کننده به نظر میرسه؟در اولین تلاشش هفت پین روی زمین افتاد. برای شروع بد نبود.
حالا نوبت منه!
خطاب به خودم که پر از استرس بودم، گفتم:
"خب، تو میتونی انجامش بدی... تمرکز کن!"سپس من چهار قدم به جلو برداشتم و بعد توپ رو با دست راستم چرخوندم و اونو آزاد کردم.
خدایا لطفا...توپ فقط شش پین اول رو زد، چهار پین دیگه رو از دست دادم. لعنت به من!
دوباره دیدم که جنی داره لبخند میزنه! چرا اینکارو باهام میکنه؟ این جهنم داره آزارم میده!
سانا از پشت سر فریاد زد:
"یاح لیسا! خیلی خوبه این فقط قاب اول بود. تو هنوزم میتونی صعود کنی!"نگاهش کردم و لبخن پهنی تحویلش دادم، اون در مقابل انگشت شصتشو برام بالا اورد.
در قاب بعدی جنی ضربه دیگشو زد، 8_2 چرا انقد کارش خوبه؟ آیشش...
در قاب بعد، هفت تا از پینا رو، روی زمین انداختم. در قاب سوم جنی دو پین رو از دست داد. در حالی که من 6_4 رو مال خودم کردم.
بعد وقتی داشت نگام میکرد من همون لبخندیو که برام میزد رو تحویلش دادم.با خودم زمزمه کردم.
"آیشش.... این دختر واقعا!"مسابقه ادامه داره! در پنج قاب، 74 من/ 84 جنی
در مجموع ده امتیاز از من جلوتره! بد نیست...اما در قاب ششم یه ضربه لعنتی رو زد و دو امتیاز بهش اضافه شد.
با خودم زمزمه کردم.
"آیشش... بیخیال لیسا... تمرکز کن تمرکز!"
اگه اون برنده بشه شانس داشتن سیصد میلیون وون رو از دست میدم.ودر کمال تعجب در قاب هفتم با اعتصابی که انجام دادم... بــــــلــــه! این یه واقعیت که شما دارین میبینین! ههههههه....
YOU ARE READING
You stole my heart {Translated}
Fanfiction|Completed| جنی دختر میلیاردی که به معنای واقعی کلمه هر چیزی که می خواست رو داشت ، زیبا ، باهوش و تقریبا کامل! اما او یک آدم ناسپاس بود. از طرف دیگه لیسا کلاهبرداری بود که هر کاری برای بدست آوردن پول انجام میداد چون بدهی زیادی داشت! چه اتفاقی می افت...