39: Kiss and make up

815 110 43
                                    

'لیسا'

"بکش کنار! من از نانسی خواستم نه تو!"
در حالی که بعضی از همکارا دیگه داشتن بهمون نگاه میکردن، جیمین فریاد زد.

"اینجا صحنه سازی نکن و سرم فریاد نزن!"
زمزمه کردم، صدام عمیق بود تا جلب توجه نکنم.

"چرا؟ مثلا میخوای چیکار کنی؟ هروقت بخوام داد میزنم."
جیمین در حالی که بهم خیره شده بود تو صورتم گفت. من دیگه دستمو مشت کرده بودم، صبرم به اوج رسیده بود.

بعد جیمین خم شد تا چیزی روی گوشم نجوا کنه.
"انتخاب کن، جنی رو میبری یا میخوای بذاری نانسی باهامون بیاد؟ اگه بذاری یکی از اونارو با خودمون ببریم، ساکت از اینجا میریم."
قبلا از اینکه برگرده مچ دست نانسی رو دوباره بگیره بهم پوزخند زد.

اول چشمامو بستم و آه عمیقی کشیدم، قبل از اینکه سمتش برم بازوشو کشیدم تا باهام رودررو بشه بعد مشت محکمی بهش زدم که روی زمین افتاد.

====***====***====***=====

چشمای همه از شوک گشاد شد و دهنشون باز موند.

"یاح! لیسا!؟"
جنی سریعا سمتش دوید. در حالی که نانسی چشماش باز مونده بود دهنشو با هردو دست پوشوند و کاملا نسبت به اون چیزی که اتفاقی افتاده مبهوت بود.

لبهای جیمین زخم شده و ازش خون میچکید. جنی سریعا روی زانوهاش خم شد تا پسری که به وضوح درد میکشید رو بررسی کنه.
بعد جنی بلند شد تا با لیسا رودررو بشه.

"الان چیکار کردی؟! من بهت گفتم اینکارو نکن! چرا تو حتی به حرفای من گوش نمیدی؟ آیش!"
جنی با عصبانیت به لیسا خیر شد و فریاد زد.
در همین حال لیسا فقط دوست دخترش رو که چطور به خاطر اون وحشت کرده بود تماشا میکرد.

وقتی جیمین دید که چطوری جنی به لیسا فریاد میکشه از درد ناله کرد و حتی نقش بازی کردنش خودشو نمایشی تر کرد.

"نانسی، لطفا کمک کن بلندش کنیم. بیا به درمونگاه داخل ببریمش."
جنی از نانسی کمک گرفت، لیسا رو نادیده گرفت
و ترکش کرد.

بعد جنی بازوی جیمین رو گرفت اما در عوض جیمین بازوشو دور گردن جنی حلقه کرد، در حالی که نانسی دودل بود که جنی رو دنبال کنه یا نه ابتدا به لیسا نگاه کرد.

"ممنونم..."
نانسی زمزمه کرد و لیسا لبخند ضعیفی بهش زد.
بعد نانسی دنبال جنی و جیمین به داخل ساختمون رفت و لیسا رو بیرون گذاشت.

لیسا فقط رفتن اونا به ساختمون رو تماشا میکرد. از اون چیزی که تازه دید احساس درد کرد و گلوش خشک شد. اون به طور بدی میخواست اون پسر رو به تباهی بفرسته مخصوصا وقتی دید چطور به جنی چسبیده.

لیسا قبل از این نمیخواست بین اون دو دختر انتخاب کنه، دختر کوچکتر بیچاره معلوم بود که نمیخواست با اونا بره و در این صورت جنی باهاش میومد پس هیچ براهی برای اینکار وجود نداشت.

You stole my heart {Translated}Where stories live. Discover now