C H A P T E R 19

1.3K 281 45
                                    

- باورم نمیشه که جفتمون سراشپز شدیم! من خیلی قبل تر از تو اینجا کار شروع به کار کردم!

بکهیون صدای ناله مانندی که انتظارشو داشت شنید اما وقتی برگشت تا اخماشو ببینه لبخند از روی صورتش محو نشد

-چیه؟

با دلخوری گفت:                                                                                    

-اونجوری بهم لبخند نزن! حتی میتونم یشینگ رو علی رغم دست و پا چلفتی بودنش قبول کنم اما تو؟...چراتو؟                                                                  

اره چرا بکهیون نه؟

یشینگ بر خلاف لحن سرزنش گر بکهیون با کنجکاوی پرسید

- چون اون یک اماتوره؟

کیونگسو با ناباوری گفت اما لبخند بکهیون حتی بزرگترم شد

- چیه؟ دروغ میگم؟

-حتی اگر تو عاشق نون خامه ای های من باشی؟

اخمای کیونگسو بیشتر توهم گره خوردند

-همه میتونن نون خامه ای رو خوب درست کنن!

بکهیون شانس اورد و قبل از اینکه به دستش سیلی زده بشه گونه کیونگ رو نیشگون گرفت با همون لبخند از پشت میز گرد بلند شد

-برای اینکه سراشپز دو کیونگسو رو مجبور کنی تا مخفیانه اونا رو به اتاق استراحت ببره و حریصانه بخور...

-داری داستان سرهم میکنی!

-کیونگ تو خیلی پر سرو صدایی

بکهیون بازوشو بر خلاف نگاه خیره کیونگسو دور گردنش انداخت

-من سراشپز بخش شیرینی ام و تو سراشپز اجرایی

قبل از اینکه ابرو هاش تو هم برن به خودش تکونی داد

کیونگ جواب نداد و به بکهیونی که دقیقا کنارش بود خیره شد

-تو هنوز صاحب اشپزخونه ای عزیزم

اقای اخمو با خشونت بازوشو کشید کنار و قبل از اینکه با قدمای محکم راهشو به خارج از اونجا باز کنه گفت

-گمشو

بکهیون با بازیگوشی تماشاش کرد .اون این همه زمان صرف کرد تا به اونجا بره و خشمشو خالی کنه و بکهیون حتی دلخورم نیست

-کیوت نیست؟

یشینگ بهش غرید

-اون به طور غیر عادی ای همیشه ناراضیه و تو کیوت صداش میکنی؟

وقتی بکهیون فقط خندید اون سرشو تکون داد

-بعد از ترفیع رسمیت منیجربه کارمندها اعلام میکنه و بعد یک جشن کوچیک خواهیم داشت

The Seven Deadly Sins #2: WrathWhere stories live. Discover now