سوم شخص
از وقتی که اون مرد ازش دور شد مدتی میگذشت.برعکس حسی که اون داشت بقیه کارمندها در هیبت بودن که برای اولین بار صاحب هتل رو ملاقات کردن
اما برای بکهیون اینطوری نبود. اون رو خیلی وقت پیش ملاقات کرده و بود و خیلی زیاد توی کابوس هاش ظاهر میشد. هیچ وقت نمیخواست دوباره ببینتش
-چت شده؟
کیونگسو بازوشو تکون داد
-هی
-شاید حالش خوب نیست
یشینگ نظر داد و اروم بازوشو نگه داشت
-بک...حالت خوبه؟
بکهیون از افکارش بیرون کشیده و هنوزم سخت نفس میکشید نگاه خیره اش رو بلند کرد که صورت گیج دو دوستش رو ببینه
- من خوبم...
با توجه به صورتشون هردوشون قانع شده بودن. بکهیون طوری به نظر میرسید که انگار روح دیده حتی کمی هم عرق کرده بود
کیونگسو به آرامی بهش نگاه کرد
-اون صاحب هتله بیون حداقل میتونستی طبیعی رفتار کنی
-بهش زمان بده
یشینگ غرغر کرد
-فکر میکنم معرفی تمومه، بیا برگردیم اشپزخونه که بتونی قبل از باز شدن رستوران یکم استراحت کنی
بکهیون سر تایید تکون داد. سه تایی شروع به رفتن به سمت راهرو کردن که صدای منیجر رو شنیدن
-بکهیون!
دوتا دوستش به پشتشون نگاه کردن اما این کار برای بکهیون کمی زمان برد. هیجون، منیجرشون، تقریبا داشت به سمت جایی که اونا ایستاده بودن میدوید.قبل از اینکه روی بکهیون تمرکز کنه به دو اشپز دیگه لبخند زد
-بذار دوستات جلو تر برن کمی اینجا بمون
سرشو تکون داد و براش مهم نبود اگر بی ادب به نظر میرسید
-ببخشید رئیس...باید خمیر رو اماده کنم و به بقیه اشپزا کارشون رو بگم
-بکهیون...شاید صاحب هتل بخواد باهات حرف بزنه، خمیر میتونه منتظر بمونه...
کیونگسو با ناباوری کنارش زمزمه کرد
یشینگ در تلاش برای سبک سنگین کردن موقعیت فقط بهش نگاه کرد. بکهیون خیلی حواس پرت به نظر میرسید
-نگران نباش خیلی طول نمیکشه
هیجون گفت منتظر جواب بقیه نموند و براشون سر تکون داد
-کیونگسو و یشینگ شما برین بکهیون یکم دیگه میاد
هر دوشون قبل از اینکه همون طور که گفته شد برن تایید کردن.هر از چندگاهی به بکهیون نگاه میکردن تا اینکه بالاخره رفتن
YOU ARE READING
The Seven Deadly Sins #2: Wrath
Mystery / Thriller• Persian Translation 🔥 فیک ترجمه ای توسط چانبک وورلد 📎 Telegram Link: @chanbaekworld ✨ نویسنده :yeolimerent 📎 Wattpad Link: https://my.w.tt/GUMd6ENxuT خلاصه: پارک چانیول پسری که والدینش رو در حمله ای از دست داده به سئول میره تا مردی که پشت قض...