~•2🐈‍⬛

82 15 4
                                        

🎵: Nice to meet ya - Niall Horan
🐈‍⬛You can listen on Telegram channel :
Eunoiabook

🎵: Nice to meet ya - Niall Horan🐈‍⬛You can listen on Telegram channel :Eunoiabook

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

(داستان از نگاه ناشناس)

"اون از خونه بیرون اومد" گفتم وقتی که دوربین خیابون کناریشو رو چک کردم به طرز عجیبی ژولیت سریع می دویید و چند تا بادیگارد دنبالش بودن. چرا ؟!

"می خوام که یک صحنه ی هیجان انگیز بسازم!"یه لبخند دارک زدم وقتی که فکر شیطانی به ذهنم رسید.

"منظورت چیه؟"اون از پشت هندزفری بهم گفت

"یه کوچه به سمت راست برو و طوری که همه ببینن دوتا سیب از مغازه ی میوه فروشی رو به روی بانک بدزد!"

"این چه کاریه؟!مگه ما دزدیم ؟!"اون با کلافگی گفت!

"بهم اعتماد کن!من یه نقشه دارم"من بهش گفتم و توی دوربین دیدم که با موتورش حرکت کرد و اون همون طور که ازش خواسته بودم عمل کرد.

میوه فروش شروع به داد و فریاد کرد و از مردم کمک خواست "لعنت بهت ! یعنی من فقط اینو کم داشتم که مردم دنبالم بیان ؟!امیدوارم دلیل خوبی داشته باشی! مگه ما برای ژولیت مارتین اینجا نیستیم؟! دزدی چه کوفتیه!"

"چرا چرا ! موتور رو توی کوچه ی سمت راست پلاک ۵۵۳ پارک کن ! درشو هک کردم و الان بازه"

"محض رضای خدا امیدوارم اینبار گربمو(منظورش موتورشه) پنچر نکنن! اون وقت ماشینتو منفجر می کنم!"من خندیدم من از اینکه اونو بخاطر موتورش حرص بدم لذت می برم.

"حالا برگرد به خیابون اصلی و به سمت بالا بدو"جدی گفتم. "تو حتما داری با من شوخی می کنی؟! قصد کردی از من کتک بخوری؟!"اون با حرص داد زد. مردم خیلی ازش فاصله نداشتن! من موندم که اونا برای دو تا سیب دنبالش میان؟!

"مطمئنی فقط دوتا سیب برداشتی؟!"

"نه ! معلومه که اونا برای دوتا سیب اینطور دنبالم نمی دون! اون میوه فروش یک دستبند طلا ی کلفت داشت!"اون با خونسردی گفت

Eunoia Where stories live. Discover now