~•44🕷️

45 8 9
                                        

🎵: Alec Benjamin - if we have each other
🕷️You can listen on the Telegram channel :
Eunoiabook

🎵: Alec Benjamin - if we have each other 🕷️You can listen on the Telegram channel :Eunoiabook

К сожалению, это изображение не соответствует нашим правилам. Чтобы продолжить публикацию, пожалуйста, удалите изображение или загрузите другое.

لباس شیکی پوشیدم و مطمئن شدم همه چیز طبق برنامم پیش میره . کلید رو برداشتم و از خونم زدم بیرون هنوز تا ناهار چند ساعت وقت داشتم می خوام برم به محله ی ماریا. کمک به اون خانواده به اندازه ی کافی عقب افتاده بود . تاکسی گرفتم و اونجا پیاده شدم . خونشون رو بخاطر داشتم.اصلا مگه میشه یادم بره ؟اون خاطرات افتضاح رو ؟

زنگ خونه رو زدم ...کسی جواب نداد ...
هوووم ... دوباره زنگ زدم اما بازم کسی جواب نداد.ای بابا ... نکنه از اینجا رفتن؟

زنگ خونه ی کناری رو زدم و مردی با زیرپوش و دست های سیاه و کثیف در خونه رو باز کرد ."سلام ببخشید شما می دونید خانواده ی خونه ی کناریتون هنوز اینجا زندگی می کنن یا نه ؟"

ابرو هاش رو بالا داد و بی توجه به من سیگاری گوشه ی لبش گذاشت و دودش رو توی صورتم فوت کرد .اَه حالم بهم خورد! ژولیت آروم باش !"چه نسبتی باهاشون داری ؟"پرسید.

"آقا فقط خواستم بدونم اون ها هنوز این جا هستن یا نه !"شونه هاش رو‌ با خون سردی بالا داد و گفت "من صاحب خونشونم و از خونم انداختمشون بیرون حدود چهار ماه پیش"

چشمام گرد شد .آخه لعنتی اون ها پنج تا بچن با یه مادر تنها ... "توی عوضی !!اونا واقعا به پناه نیاز دارن!چطور تونستی پنج تا بچه ی بی گناه رو بندازی بیرون اونم با یه کادر تنها!"

"چیه !؟تا الان کجا بودی؟!بیا خرجشون رو بده اگه خیلی دلسوزی چون منم به پولم نیاز دارم "خشم همه وجودم گرفته بود.با سردی گفتم "خیلی پستی!"دود سیگارش رو توی صورتم فوت ‌کرد .دلم می خواد فکش  رو بیارم پایین !

"کجان ؟"

"کی؟"

"اون خانواده!"

"نمی دونم می تونم آدرس بیمارستان  که‌ پدرشونو بستری کردن بهت بدم"

"باشه بگو "اسم بیمارستان رو بهم گفت و در رو توی صورتم بست. حالم بهم خورد .مردک چندش کثیف !!حیف که وقتم کمه وگرنه بهت می گفتم!

Eunoia Место, где живут истории. Откройте их для себя