~•15♟️

37 10 4
                                        

🔞توجه :این قسمت صحنه های خشن و کلمات نامناسب داره .برای افراد زیر ۱۸سال توصیه نمیشه🔞من خلاصه ای از این قسمت شروع قسمت بعدی قرار می دم پس اگر محدودیت سنی دارید، نخونید!
با تشکر :)♥️

🎵: The remedy for the broken heart,(instrumental)-xxxTentacion
♟️ You can listen on Telegram channel :
Eunoiabook

🎵: The remedy for the broken heart,(instrumental)-xxxTentacion♟️ You can listen on Telegram channel :Eunoiabook

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

چشمام رو  باز کردم چند بار پلک زدم تا به نور کم عادت کنم .سرم درد می کرد .دستام به یک میله ، سفت و محکم بسته شده بودن و روی دهنم یه پارچه بود که انقدر سفت بسته شده بود مطمئنم روی  صورتم رد می انداخت .

یه اشتباه و یه فکر احمقانه که از روی عجله و خشم گرفته میشه می تونه زندگی ای رو نابود کنه . تصمیم هامون یه تجربه میشن ولی بعضی تجربه ها خیلی گرون تموم میشه و من اینجام در حالی که حتی نمی دونم قراره دو ساعت بعد نفس بکشم یا نه .

اینجا قصه ی پریون نیست که وقتی دارن می دزدنت شاهزاده ی رویاهات بیاد و نجاتت بده و تو هم عاشقش بشی. اره اینجا واقعیته.  گرچه تلخه ولی آدم ربایی به آسونی انجام میشه . آدم ها می تونن توی کثری از ثانیه بزرگ ترین حماقت هاشون بکنن .

اینجا خلاف کار ها یادشون نمیره که طناب رو‌ شل ببندن، اینجا اتفاقی یه رهگذر خیرخواه رد نمیشه تا زنگ بزنه به پلیس چون پلیسی در کار نیست .

اینجا شاهزاده ای وجود نداره که بیاد خودش تنهایی بندازه تو دل خطر تا نجاتت بده ...

اره این حقیقته و من دیر یا زود میمیرم .
شاید از این تنهایی در بیام...دارم سعی می کنم خودم رو برای مرگ آماده کنم 
خدا خیلی ظالمی ...

قطره اشکی از گوشه ی چشمم ریخت روی صورتم .صدای یه نفر رو شنیدم و سعی کردم خودم رو به خواب بزنم شاید اینجوری برای زندگیم زمان بخرم.گرچه کارساز نبود اون می دونست بیدار شدم :

Eunoia Where stories live. Discover now