-تو حق نداری به جای من تصمیم بگیری!بس نیست؟ من خودم یه آدمم و قدرت تصمیم یری دارم!هر روز فقط به امید زنده موندن می گذره!هر لحظه دلم می برزه که اینبار که میره بازم می بینمش یا نه! اگر بلایی سرش بیاد!اگر بر نگرده چی! کافیه ! من دیگه نمی تونم!
ژولیت فر...
🎵: Death of a hero - Alec Benjamin 🖤You can listen on Telegram channel : Eunoiabook
¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.
"به به برادر زاده عزیزم" تک تک موهای تنم سیخ شد .این عوضی این جا چیکار می کنه ؟!؟ بعد از این همه مدت ؟!!!تک تک عضلات بدنم از شدت خشم منقبض شده بود. من دیگه اون ژولیت مودب و سر به زیر قبل نبودم مخصوصا بعد از این همه اتفاق!
"خیلی وقته ندیده بودمت ، می دونستم می تونم اینجا پیدات کنم "ادامه داد قسم می خورم . قسم می خورم مرگ ماریا زیر سر اینه .با نفرت سمتش برگشتم ،تک تک کتک هایی که ماریا رو زده بود .عین فیلم جلوی چشمام رد می شد .صحنه ای که منو قربانی کرده بود تا خودش رو نجات بده روحم رو می خراشید .بعد از ماریا دیگه هیچ چیز نمی تونست منو به اون خونه برگردونه .هیچ چیز!!
"بعد از اون که آبروی عموت رو بردی ،حداقل می اومدی یه سر می زدی خیلی هیجان انگیز بود، افشای حقیقتی تلخ بردار زاده ی فردریک مارتین که اتفاقا با اون زندگی می کنه، در مورد برده داری نوآ نورتمن رفیق عموش که اتفاقا توی یه حذب هم هستن آیا فردریک مارتین هم توی این قضیه نقش داره؟! " اون دست با هیجان بالا اورد طور که انگار بمب ترکیده و ادامه داد
"و حاشیه های تو تموم نشد عوضی کوچولو! ژولیت مارتین پس از افشای حقیقت کشته میشه! پس تو اینجا چیکار می کنی ؟! اگر بتونی با اون بادیگارد سر همرو شیره بمالی سر منو نمی تونی! تو عوضی آبروی منو بردی و باعث افت ۷۰٪ توی حذبم شدی ! فکر می کنی بردن آبروی من انقدر راحته ؟! نه نه هر چیزی یه بهایی داره!"
با پوزخند گفتم : "آبرو ؟کدوم آبرو "
"تو فقط منو جلوی مردم کوچیک نکردی دختره ی کثیف! می دونی وقتی برادر زادت میاد دولت رو زیر سوال می بره ،اون وقت همه منو به چشم جاسوس می بینن .من بهای سنگینی بابت اون فایل ها دادم ژولیت"
"خب به جهنم ! واقعا فکر کردی برام مهمه؟! من حتی تعجب می کنم که تو با بابام چیکار داری!!"
"بیا من سوال کنم تو جواب بدی ،هوم؟" صندلی کوچیک گوشه ی اتاق رو کشید و برعکس طوری که آرنج هاش روی پشتی صندلی تکیه داده بشه نشست.
