~•34🖤

23 12 5
                                    

🎵: Paper crown - Alec Benjamin
🖤You can listen on Telegram channel :
Eunoiabook

🎵: Paper crown - Alec Benjamin🖤You can listen on Telegram channel :Eunoiabook

اوووه! هذه الصورة لا تتبع إرشادات المحتوى الخاصة بنا. لمتابعة النشر، يرجى إزالتها أو تحميل صورة أخرى.

یک هفته گذشت .نیک حس می کرد که ازش دلگیرم  ولی انگار براش انقدر اهمیت نداشتم که بخواد  بیاد بگه هعی دختر چته ؟واقعا حس می کنم از یه خواب بیدار شدم .

تو این یه هفته به جز سلام ،خوبی؟خوبم! چیزی بینمون رد و بدل نشد .البته به جز‌عوض کردن پانسمان زخم.زخمش خیلی عمیق نبود، برخلاف مقدار خون ریزی ای که کرده بود.

پاهام رو روی میز گذاشته بودم و روی صندلی اتاق کار پیتر به چپ و راست تکون می خوردم و یه نیم دایره با چرخش صندلی می زدم"خب پیتر چکاری از دستم بر میاد ؟ "

"می خوام یه شرکت باز کنم باید شرکتی رو خودم پایه گذاری کنم که اگه بابام قصد کرد از خونه شوتم کنه بیرون حداقل تبدیل به یک گدا نشم به هر حال الان اقتصاد خونه با منه" از لحنش خندم گرفت

"راحت می تونم از بابام کمک بگیرم و کارکن ها رو از بابا بگیرم ولی می دونی قطعا وقتی پرتم کنه بیرون حتی حساب بانکیم رو می بنده "

"همه چیز درست میشه "

لبخند زد و گفت "اره میشه ...خب تو باید یه لوگو برای شرکت طراحی کنی "

"اوه چه خفن !"

"اره الان بهت می گم باید چطوری باشه بعد اینکه تو طراحی کردی می دم سم کار های کامپیوتریش رو بکنه "

تقریبا یک ساعت گذشت و ما مشغول بودیم داشت به جاهای خوبی می رسید . تقریبا طرح کلی رو انجام داده بودیم

 تقریبا طرح کلی رو انجام داده بودیم

اوووه! هذه الصورة لا تتبع إرشادات المحتوى الخاصة بنا. لمتابعة النشر، يرجى إزالتها أو تحميل صورة أخرى.
Eunoia حيث تعيش القصص. اكتشف الآن