Part 30

3.1K 563 98
                                    

سره ميزه صبحونه نشسته بودن و بكهيون با ذوق هي گردنه كيونگسو رو نگاه ميكرد!

كيونگ-خسته نشدي بك؟يه جايه گازه كوفتي اين همه ذوق و نگاه كردن داره اخه؟؟

بك-ايننن يه ماركههه ابديهه!معلومه كه ذوق دارههه منم ميخوااام!!

كاي به چانيول اشاره كرد و گفت- من ماركت نميكنم،همين جوري هم از پسه كيونگ بر نميام!ولي اين احمق شايد بتونه!

چان با تعجب نگاشون كرد كه بكهيون دهنشو كج كرد و گفت:

نخواستيم بابا! ولي كيونگ؟؟؟درد داشت؟

كاي گلوشو صاف كرد و گفت: خوب كيونگ اصلا دردشو احساس نكرد چون...

كيونگ-دهنتو ببندد الفايه منحرررف!اينجا بچه هست!

بك-چون چييي؟؟چراا؟ چرا حس نكرد؟من خوندم زياد درد داره!

كاي-چون..

كيونگ-كاااي

كاي-چون به تو ربط ندارههه!!جرررررر!

بك-مسخرههه!

كاي-حالا من هر وقت قرار شد مارك بشي به الفات رازشو ميگم اون موقع تو هم ميفهمي!

بك-ريدي!

بك شير كاكائو شو سر كشيد و دوباره گفت:اصلا چي شد كه كاي ماركت كرد؟مگه تو نگفتي نميخواي جفتش بشي؟

كيونگ كلافه دستشو رويه پيشونيش كشيد و گفت:پاشو بريم،اينجا ديگه جايه مااااا نيستتت!
مغزمو به فاك دادي بك!
بزار يه لقمه بخورم بعد سوالاتو بپرس،تو هم بخور ديگهه!!

بك-اخه من شيريني خامه اي ميخوام!

كاي-سفارش بدم؟

چان-نه!صبحونه سالم بهتره بخوره!زيادي ضعيفه!

كاي-ولي دلش ميخواد!

چان-ولي واسش ضرر داره،مگه نه بك؟

اخمش باعث شد بكهيون سرشو بالا پايين تكون بده و صبحونه جلوشو بخوره!

با بلند شدنه يهويي بكهيون و دويدنش سمته دستشويي همهشون نگران از جاشون بلند شد و سمته دستشويي رفتن!

كيونگ درو زد و گفت:بكهيون؟ميتونم بيام تو؟؟

بكهيون تمامه محتويات معدشو بالا اورده بود و بي حال به ديوار تكيه داده بود!

Where is my child?Where stories live. Discover now