سره ميزه صبحونه نشسته بودن و بكهيون با ذوق هي گردنه كيونگسو رو نگاه ميكرد!
كيونگ-خسته نشدي بك؟يه جايه گازه كوفتي اين همه ذوق و نگاه كردن داره اخه؟؟
بك-ايننن يه ماركههه ابديهه!معلومه كه ذوق دارههه منم ميخوااام!!
كاي به چانيول اشاره كرد و گفت- من ماركت نميكنم،همين جوري هم از پسه كيونگ بر نميام!ولي اين احمق شايد بتونه!
چان با تعجب نگاشون كرد كه بكهيون دهنشو كج كرد و گفت:
نخواستيم بابا! ولي كيونگ؟؟؟درد داشت؟
كاي گلوشو صاف كرد و گفت: خوب كيونگ اصلا دردشو احساس نكرد چون...
كيونگ-دهنتو ببندد الفايه منحرررف!اينجا بچه هست!
بك-چون چييي؟؟چراا؟ چرا حس نكرد؟من خوندم زياد درد داره!
كاي-چون..
كيونگ-كاااي
كاي-چون به تو ربط ندارههه!!جرررررر!
بك-مسخرههه!
كاي-حالا من هر وقت قرار شد مارك بشي به الفات رازشو ميگم اون موقع تو هم ميفهمي!
بك-ريدي!
بك شير كاكائو شو سر كشيد و دوباره گفت:اصلا چي شد كه كاي ماركت كرد؟مگه تو نگفتي نميخواي جفتش بشي؟
كيونگ كلافه دستشو رويه پيشونيش كشيد و گفت:پاشو بريم،اينجا ديگه جايه مااااا نيستتت!
مغزمو به فاك دادي بك!
بزار يه لقمه بخورم بعد سوالاتو بپرس،تو هم بخور ديگهه!!بك-اخه من شيريني خامه اي ميخوام!
كاي-سفارش بدم؟
چان-نه!صبحونه سالم بهتره بخوره!زيادي ضعيفه!
كاي-ولي دلش ميخواد!
چان-ولي واسش ضرر داره،مگه نه بك؟
اخمش باعث شد بكهيون سرشو بالا پايين تكون بده و صبحونه جلوشو بخوره!
با بلند شدنه يهويي بكهيون و دويدنش سمته دستشويي همهشون نگران از جاشون بلند شد و سمته دستشويي رفتن!
كيونگ درو زد و گفت:بكهيون؟ميتونم بيام تو؟؟
بكهيون تمامه محتويات معدشو بالا اورده بود و بي حال به ديوار تكيه داده بود!
YOU ARE READING
Where is my child?
Fanfiction👶🏻where is my child? ✨Omegavers,Smut,Angest,Mperg 💫Chanbaek,Hunhan,Kaisoo بيون بكهيون ٤امين بچه ي خانواده ي بيون و يه امگاس!پارك چانيول تك پسره خانواده پارك و يه الفاس كه عاشق دوس پسرش لوهانه! چي ميشه اگه لوهان بفهمه كه نميتونه براي براي خانواده...