Part 32

3.1K 726 249
                                    

بكهيون رويه مبل نشست و مشغول ور رفتن با گوشيش شد!
چانيول گوشيشو از جيبش دراورد و مشغوله تكست دادن به بكهيون شد:

بكهيون رويه مبل نشست و مشغول ور رفتن با گوشيش شد!چانيول گوشيشو از جيبش دراورد و مشغوله تكست دادن به بكهيون شد:

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

با شنديدن صدايه گوشي بكهيون كه مشخص بود اسكيرين شات گرفته فاكي زيره لب گفت و گوشيشو پرت كرد اون سمته مبل!

برايه چند دقيقه عقلشو از دست داده بود و با اون توله امگا لاس زده بود!

بكهيون زير چشمي نگاش كرد و ابروهاشو بالا انداخت!

خوبه واقعاااا خوبه يه اتويه كوفتي دسته اون امگايه كوچولو داشت!

______________

روزاشون ميگذشت و روز به روز به زمانه زايمانه بكهيون نزديك تر ميشدن،استرس بيكهيون از يه طرف و رفتارايه عجيب لوهان از يه طرف چانيولو تويه وضعيت بدي قرار داده بود!

بكهيون بهش نياز داشت و سعي ميكرد شبا واسه ١ ساعت هم شده پيشه بكهيون باشه و لوهان اون امگايه كوفتيش جديدا ازش دوري ميكرد و تويه اخرين باره هيت شدنش نزاشته بود چانيول پيشش باشه!اين رفتارايه لوهان بد رويه اعصابش رفته بود و ذهنشو مشغول كرده بود!

_______________

كيونگ:سهون زنگ زد و گفت بهم خبر بدم برگشته كره!

بك:عاليهههه!بهش گفتي كارايه منو درست كنه؟

كيونگ:گفت بايد باهات حرف بزنه!

بك:درباره چي؟؟مشكلي پيش اومده؟هوم؟

كيونگ:نه نه!مشكلي نيست بابا!بزار خودش بياد باهاش حرف بزن!

چانيول بي حال وارد اشپز خونه شد و از كنارشون رد شد!

كيونگ: چته چانيول؟

چان:حال ندارم كيونگ امروز!

كيونگ رو به بكهيون كرد و گفت:چشه اين؟

بك:با لوهان بحثش شده و لوهانم ديشب از خونه زد بيرون!

كيونگ:سره چي؟

Where is my child?Where stories live. Discover now