Part 24

2.9K 607 172
                                    

كاي پوسته موزو تو ظرف پرت كرد و سعي كرد كنترله تلوزيونو با پاهاش كه رويه مبل دراز كرده بود نزديكه خودش بكنه!

همه شون رويه مبل ها نشسته بودن و به هم نگاه ميكردن،اين وسط فقط كاي بود كه خيلي ليركس لش كرده بود و الانم داشت تخمه ميخورد!

كاي:ناهار ساعت چند اماده ميشه؟

چانيول:تو زندگي نداري؟سره كار نميري؟

كاي:پولدارا سره كار نميرن!

لوهان:يعني...

كيونگ:چرت و پرت ميگه اين پسر،بيكاره بابا!سمته كاي چرخيد و گفت:ميخواي چشمت بزنن؟بي پول بشي؟

بكهيون با شنيدنه حرفه كيونگسو شروع به خنديدن كرد!

كاي:اره اره من خيلي بدبختم!اگه كاري تو شركتت هست لطفا بهم بگووو!

و موزه بعدي رو از تو ظرف دراورد و گفت:موزاتون چقدر خوشمزن!
چان:فك كنم تا حالا نخوردي؟
كاي با بغض به كيونگ نگاه كرد و گفت:ببين رفتارشو!

كيونگ:ديشب حالت بد نشد كه؟ اون پستت تو اينستاااا كه گزاشتس  كي برات خريده بوذ؟؟كريس؟؟فهميده اينجايي؟

بك:نه نه!چانيولي برام خريدشون!

كاي دهن كجي كرد و گفت:چانيولي برام خريدشون!من ٢برابر برات ميخرم!

چانيول:ياااااا!!
كاي:ياااا و مرض!درست حرف بزن جلو بچت!

لوهان:دير شد چان پاشو بريم!
كاي:بودين حالا!

چان از سره جاش بلند شد و با اخم سمته اتاقش رفت تا لباس هاشو عوض كنه،بكهيون با نگاش چانيولو تا وقتي از ديدش بره نگاه كرد! دوس داشت هر دقيقه كناره اون الفايه احمق باشه و فرومون هاشو احساس كنه!

بعد از چند دقيقه چانيول با لباس هايه اماده پايين اومد و سمته بكهيون رفت و گوشي رو سمتش گرفت:بيا مامانمه كارت داره!

-الو؟
-حالت خوبه بكهيوني؟
-ممنون خاله خوبم!

-من واقعاا معذرت ميخوام ازت عزيزم،ديروز اونقدر درگيره كارايه مادرم بودن كه حواسم از همه چي پرت شد!
-مهم نيست،دوستام پيشم اومدن!حالشون خوبه؟

-نه زياد!با چند تا بيمارستان هماهنگ كردم تو كانادا!داريم كاريه انتقال به اونجا رو انجام ميديم!
-يعني...يعني ميخوايد تنهام بزاريد؟ اونم الان؟من تنها تو خونه بمونم؟بدونه شما؟ صداشو پايين تر اورد و ادامه داد:حتي چانيولي و لوهان هم ميرن از پيشم!
-تنها نميموني كه!ني ني كوچولوت هست هوم؟

Where is my child?Where stories live. Discover now