Part 35

3.1K 713 110
                                    

كيونگ:استرس داري؟

چان:نه ندارم،اين چه سواله مزخرفيه كه ميپرسيي اخه؟

كاي:يعني الان تو چه حاله؟

كيونگ:قطعا بيهوشه!

چان ناخونشو به دهنش گرفت و مشغوله كندنش شد استرس داشت ميكشتش!

لي تويه راهرو دوستاشو ديد كه پشته دره اتاق عملن،نزديكشون شد و گفت:چي شد؟كي مياد بيرون پس؟

چان:سوهو كو؟

لي: حاله باباش خوب نبود رفت پيشه اون!

كاي:شما هم كه هر دفعه يكيتون نيس!

________________

چشماشو باز كرد و با نوره شديدي كه تو چشمش خورد اخم كرد،تشنش بود و البتهههه گشنه! صدايه همهمه اطرافش زياد بود!

كيونگ با ديدنه چشمايه بازش داد زد:بهوش اومد،ساكت باشيد ديگه!

كاي:اينا اين اتاقو رزرو كردن كه تا ميتونن عربده بزننا!

لي و كيونگ بالايه سرش رفتن تا ببينن چيزي لازمه يا نه!

پرستار وارد شد و با ديدنه جمعيت زياد گفت:همه بيرون،همه تون بيرون!

چان:من...من ميخوام بمونم...

پرستار:نسبتتون؟

چان:پدره بچم...

پرستار سرشو تكون داد و بقيه رو بيرون كرد!

چانيول سمته تخت رفت و به بكهيون كه بي حال بود نگاه كرد و گفت:چيزي ميخواي؟

بك:ابِ لطفا...

چان تخت رو به حالته نشسته دراورد و كمكش كرد يكم اب بخوره..

بك: مشكلي پيش نيومد؟

چان: نه همه چيز اكيه!

بك:ميشه ببينمش؟فقط يه بار؟لطفا؟!

چان: پرستار گفت ميارتش نگران نباش!

بك:بابام اومده؟

چان:با مامانم بيرون دارن صحبت ميكنن!

بك:درباره من؟

چان:اره!

بك:ميخوان چه كار كنن؟

چان:كريس اومده، دنباله تو اومده!

بك:خوبه..

Where is my child?Where stories live. Discover now