با حسه سوزش كمرش چشماشو باز كرد و با ديدنه امگاي كوچولوي توي بغلش مغزش شروع به تحليل موقعيت كرد!خيله خوب اون انگاي تقديرشو پيدا كرده بود اونم در بدترين وضعيت!و اون عاشقه لوهان بود و نميتونست بيخيالش بشه و بزنه زيره همه چيز!بعدم توي اين قرنه جديد كي دلش ميخواست با تقديرش جلو بره؟اون با انتخاب خودش جلو ميرفت نه هر كوفته ديگه اي! از جاش بلند شد و به سمته حوم راه افتاد با ديدنه كمرش كه پر از جاي چنگ بود فحشي زيره لب داد و وارده حموم شد!
بكهيون با شنيدن صداي اب چشماشو باز كرد!خميازع اي كشيد!ميدونست توي چه وضعيته و فاك الفاش باهاش نميموند!انتظار ديگه اي هم نداشت،ميخواست خدارو هم شكر كنه كه با يه الفاي پير نخوابيده!از جاش بلند شد و ناخوداگاه به سمته حموم راه افتاد!بعد از باز شدنه دره حموم و چان با ديدنه امگاي لخت!داده مردونه اي زد و گفت:فااااك اينجاااا چه كار ميكنيييي؟؟بيرووون!!!
بك به چان نزديك تر شد و روي زانوهاش نشست و بوسه ي كوتاهي به ديكه چانيول زد و :ابنبات ميخوام!
چان نفس بلندي كشيد و گفت:ماله توعه!اميدوارم بعده هيتت ياده اين رفتارت نيوفتي!بخورش بيبي امگا!قراره نيست بچه هام بره تو چاه!ميرن تو حفرت!
بكهيون عضوه چانيول رو توي دستش گرفت و شروع به ليس زدن و بوسه زدن روش كرد وبعد وارد دهنش كرد!بعد از چند مين چانيول بكهيون رو بلند كرد و به خودش چسبوند و شروع به بوسيدنه گردنش كرد و انگشتشو اروم به سوراخ بكهيون نزديك كرد و اروم اروم واردش شد!
بك:آهه..يكي ديگه اضافه كن!كمههه!ااههه فاك!
چان:امگاي هورني!
بعد از اضافه كردن انگشت سوم و دراوردن ناله هاي بلند بكهيون !انگشتاشو دراورد و بكهيون رو به ديوار كوبيد و اروم عضوشو واردش كرد!
بك:اهههه...اووم الفاااا اهههه محكمتر...
با اسپكي كه چان به باسنش زد داده بلندي كشيد و ارضا شد!بعد از چند تا ضربه ي محكمه ديگه ي چانيول به پروستاتش براي بار دوم ارضا شد و چانيول هم داخلش اومد!
چان:بريم بشورمت!كه بعدش بايد برم شركت!
بك اروم زمزمه كرد:ميشه نري؟
چان:وات د فاك؟نكنه فك كردي الفات ميشم؟؟بعده هيتت با هم حرف ميزنيم كوچولو!
بعد از خوابوندن بكهيون روي تخت و سفارش ناهار و دارو براش!درو باز كرد و از اتاق خارج شد!اون امگاي لعنتي واقعااا بوي خوبي ميداد و چان دوس داشت هر لحظه بپره روش!
با ديدنه شماره ي مادرش روي گوشيش لبخندي زد و تماس رو برقرار كرد؛بعله؟
خ.پ:چرا برنگشتيد خونه؟بكهيون كجاس؟
چان:تو هتله!هيت شده بود گزاشتم همونجا بمونه!
خ.پ:و تويه لعنتي كدوم گوري هستي؟
چان:دارم ميرم شركت!يه سري كار دارم و بعدش ميرم پيشه لوهان!كاري كه خواسته بوديو كردم و ميتوني منتظره نوت بموني!
خ.پ: احمققققق!تنهاش گزاشتي؟اونم تو هتل؟هيتم كه شده؟؟لشتو ببرررر پيششش!اون بچه هرزه كه نيس اينجوري ولش كرديي!بعدم يه وقت كسي مزاحمش بشع چي؟يع الفاا ميتونه بوشو حس كنه ،بوشم خيلي خوش بوعه كمتر كسي بيخيالش ميشه!ازتتت خواهششش ميكنمم اين چند ماه مواظبش باش!باشه؟اونم از اين وضعيت خوشحال نيس! لوهانم الان خونه پيشه منه! حاله بكهيون كه بهتر شد بيارش اينجا تا وقتي كه مطمعن شديم حاملس بياد پيشه تو و لوهان زندگي كنه!باشه؟
چان:باشه مامان جون!باشههه!الان ميرم هتل!به زودي ميارمش خونه!
YOU ARE READING
Where is my child?
Fanfiction👶🏻where is my child? ✨Omegavers,Smut,Angest,Mperg 💫Chanbaek,Hunhan,Kaisoo بيون بكهيون ٤امين بچه ي خانواده ي بيون و يه امگاس!پارك چانيول تك پسره خانواده پارك و يه الفاس كه عاشق دوس پسرش لوهانه! چي ميشه اگه لوهان بفهمه كه نميتونه براي براي خانواده...