زندگيشون؟
زندگيشون خوب بود مثله تمامه ادما ،بيدار شدن ،كارايه روزانه و خوابيدن!
ولي فقط يه خبره خوب ميتونه گند بزنه به زندگي روزانه يه نفر!بكهيون توت فرنگي تو دستشو تو دهنش كرد و رو به چانيول كرد و گفت: ميخوري بيب؟
چان: تو بخوري بسه!ببينم چرا مثله يه امگايه باردار رفتار ميكني؟
بك دستشو جلويه دهنش گرفت و جيغ زد: واو يه بچه ديگه؟؟
و از جاش بلند شد و رو پاهايه الفاش نشيت و گفت: هووم يه بچه ديگه؟چرا كه نه؟!بچه هايه ما خيلي خوشگل ميشن!
و توت فرنگي رو تو دهنش كرد و صورتشو به صورته چانيول نزديك كرد و اشاره كرد كه توت فرنگي رو با لباش برداره!
چان: تو عقلتو از دست دادي!
بكهيون وقتي ديد چانيول حركتي نميكنه خودش توت فرنگي رو رويه لبايه يول كشيد و به زور تو دهنش جا داد و گفت: من ديونه تو ام الفا!
بك: نظرت درباره يه مسافرت چيه يول؟ بيول ٤ماهشه و سهون هم فك كنم اين ماه از مسافرت برگرده!
چان: من كار دارم بكهيون،ايده خوبي نيست بيول هنوز بچس!
بك رويه زمين بغله بيول دراز كشيد و ناله كرد: ولي من دلم مسافرت ميخواد!
چان: بعدا بك!
بك: پس بيا يه كاره جالب بكنيم؟
چانيول دستشو زيره چونش زد و سمته بكهيون خم شد و گفت: چي؟
بك: اووم....خوب شايد ماركم كني؟
چان: چي؟
بك: شوخي كردم نترس!واسه بيول يه پرستار بگير!
چان: چرا دقيقا؟
بك: ميخوام كارامو شروع كنم ممكنه لازم باشه برم بيرون از خونه،نميتونم تا اخره عمرم كه بيكار بمونم!
چان: نكنه دانشگاه هم ميخواي بري؟
بك: چي؟نه! هر چيزي كه لازم باشه بدونم رو ميدونم دانشگاه برام وقت تلف كردنه!
چان: باشه..يكم بهم وقت بده!
بك: باوشه بيب!
چان: گوشيت داره زنگ ميخوره بك!
بك: بدش!
چانيول گوشي رو دستش داد و به اين ديدنه اين همه تنبلي امگاش حرصش گرفت!
YOU ARE READING
Where is my child?
Fanfiction👶🏻where is my child? ✨Omegavers,Smut,Angest,Mperg 💫Chanbaek,Hunhan,Kaisoo بيون بكهيون ٤امين بچه ي خانواده ي بيون و يه امگاس!پارك چانيول تك پسره خانواده پارك و يه الفاس كه عاشق دوس پسرش لوهانه! چي ميشه اگه لوهان بفهمه كه نميتونه براي براي خانواده...