دكتر:نكنه كه شما الفا و امگاي تقديره همين؟
بك:نكنه كه شما ادمه باهوشي هستيد؟
چانيول:احمق دكتره!
دكتر به چانيول نگاه كرد و گفت:درسته؟
چان:فك كنم باشيم!مشكلي هست؟
دكتر:نه نه چه مشكلي!تبريك هم ميگم!
بك:من خوندم اين جور بچه ها خنگ ميشن درسته؟
دكتر:اووم من چيزي در اين باره نشنيدم!
بكهيون:نميخوايد حقيقتو بهم بگيد؟يعني ممكنه مثله چانيول خنگ بشع؟ژنشو دارهههه!
دكتر خنده ي ارومي كرد و ادامه داد:ببينيد من بعد از تقريبا ٧ساله كه دوباره الفا و امگاي تقدير ديدم و ميتونم بهتون بگم زوج قبلي بچشونو مثله بقيه سالم به دنيا اوردن ولي متاسفانه امگاشون يكم اذيت شد!و بچشونم سالم بود و امسالم دوباره پيشم اومدن و بچه دومشون رو باردار هستن ولي متاسفانه امگاها توي اين دوره يكم اذيت ميشن و امگاي شما يكم بيشتر!
چانيول:چه كار بايد بكنم؟
دكتر:امگاتون تا ٣يا٤ ماهگي هيت ميشن و داشتن رابطه خشن براشون يكم سنگينه ولي بهتره كه داشته باشن و اصلا از قرص و شات استفاده نكنن!تاكيد ميكنم اصلا استفادع نشه!
چانيول:تنها مشكل همينه درسته؟
دكتر:فعلا مشكل همينه!
چانيول:مگه قراره مشكل ديگه اي هم به وجود بياد؟
بك:قراره بميرم؟
دكتر:نه نه!ببينيد امگاتون زيره سنه ٢٠هستن و بارداري
براشون خيلي سخته،خيلي وقته كه امگاها تا بالاي سنه٢١ براي بارداري صبر ميكنن!بهتره توي اين مدت به شدت مراقبش باشيد!
بك:ولي...
چان:بله خيلي ممنون!ما كي بايد دوباره بيايم؟ويتاميني چيزي لازم نداره؟
دكتر:اينجا براتون مينويسم و هر ماه بهتره براي چكاپ بيايد!بريد پيشع منشي و زمان بعديتونو تنظيم كنيد!
چانيول:ممنون!
دمتر:خواهش ميكنم!اميدوارم دفعه بعدي دوباره ببينمتون!
بك:ممنون!فعلا!
از اتاق دكتر خارج شدن،خانوم پارك نزديكشون اومد و گفت:بريم؟دكتر چي گفت؟
چان:گفت واسه ماهه بعد وقت بگيريم!و يه سري دارو نوشت براش!من ميبرم بكهيونو تو ماشين شما يه وقت ميگيريد؟
خ.پ:اره بريد من الان ميام!
چانيول دسته بكهيونو گرفت و اونو دنباله خودش كشيد!
بك:كجا ميريم الفا؟ميريم خونه؟
چانيول:اره!
بك:بريم توي اتاق كارت پس؟!
چان:واسه چي اونجا؟
بك دمه گوشه چانيول اروم گفت:دلم ميخواد وقتي پاهامو برات باز كردم رو به روم پره كتاب باشه و روي ميزه كارت به فاك برم!اههه..الفاا...دارم سخت ميشم!
چانيول:يكم خودتو كنترل كن هرزه!
بك:من هرزه تو ام الفا!
چان:اينقدر منو الفا صدا نكن!
بك:ارباب چطوره؟
چان:نهه!
بك:ددي چيي؟خوبه؟قراره ددي هم بشي تا چند ماه ديگه!
چان:فاااك بكهيون بس كن!
بك در حالي كه دوباره فرومون هاشو بيشتر ازاد ميكرد و كنترلي روي خودش نداشت گفت:ولي الفاا من الان سخت شدممم!
دره ماشينو براي بكهيون باز كرد و كنارش نشست ميدونست بكهيون توي هيته و حالش دسته خودش نيست!
چان:ميريم خونه الان و اونجا ميري تو اتاقت و تا صبح خودتو خالي ميكني!
بك:توي دستات؟
چان:هان؟
بك زبونشو روي لب هاش كشيد گاز كوچيكي از لبه پايينش گرفت:توي دستات خودمو خالي ميكنم؟
چانيرل ضربه اي به پيشونيش زد و گفت:من تا اخره وقتي كه هيت ميشي كاري به كارت ندارررم!خودت خودتو اروم ميكني فهميدي؟لوهان خوشش نمياد با امگاي ديگه اي بخوابم!
خانوم پارك دره ماشينو باز كرد و رو به چانيول و بكهيون كرد و گفت:با دكترش حرف زدم!جدي جدي رفته توي هيت!مثله اين كه هر ماه هم دردش بيشتر ميشه،حالا يه فكري براش ميكنيم! بريم خونه؟چيزي بيرون نميخواي بكهيون؟
بك:نه نه!بريم خونه لطفا!
خ.پ:حتماا!بريم!
YOU ARE READING
Where is my child?
Fanfiction👶🏻where is my child? ✨Omegavers,Smut,Angest,Mperg 💫Chanbaek,Hunhan,Kaisoo بيون بكهيون ٤امين بچه ي خانواده ي بيون و يه امگاس!پارك چانيول تك پسره خانواده پارك و يه الفاس كه عاشق دوس پسرش لوهانه! چي ميشه اگه لوهان بفهمه كه نميتونه براي براي خانواده...