Part 6

2.6K 525 4
                                    


لو:اووم واسه همين اينجا موندم كه صدامو بشنوه احمق!فاااك!كمرتو تكون بدههه!
با ساكت شدن صداي لوهان نفسه راحتي كشيد و پتو رو روي خودش كشيد تا بخوابه!از اولشم بايد ميدونست اون چيزه بيشتري نيست و نبايد توقع بيجا از چانيول داشته باشه!با زدن دره اتاقش چشماشو باز كرد و گفت:بله؟
لو:منم،بيداري؟
بك دره اتاقو باز كردو با ديدنه لوهان كه فقط لباس زير تنشه با صداي ارومي زمزمه كرد:اره!چيزي شده؟
لو:خوب راستش چانيول رفته حموم و ميدوني كه اگه منم باهاش برم مجبورم كينگ سايزشو براي باره دوم تحمل كنم!ميشه تو اتاقه تو برم حموم؟واو بكهيونم فرومون هات عاليه خيلي خوش بوعه!ميتونم برم حموم؟
بك:ااه ممنون!اره برو ميتونم برات حوله بيارم!
لو:ممنووون!و با لبخند سمته حموم رفت!
بكهيون دستي به قلبش كشيد و با افتادنه اشكش روي گونش به سمته كمد راه افتاد و حوله تميزي رو كناره دره حموم گزاشت!و به سمته تختش رفت!
چان با ديدنه دره بازه اتاق بكهيون سمته اتاقش رفت و گفت:هي!لوهان اينجاس؟
بك با خودش فك كرد فاااك چرا همه امشب لختننن!!
بك:رفته داخل حموم!
چان:وات د فاك؟ميتونست با من بياد!من ميرم بخوابم شب بخير!
بك:شب بخير!
لو:هي بكهيون ببخشيد بد خوابت كردم!ممنون!
بك:خواهش ميكنم!شب بخير!
لو:شب بخير!
با صداي چانيول و لوهانو بالشتو تو سرش فشار داد تا صداي خنده و حرف زدنشونو نشنوه!
صبح روزه بعد:
خانوم پارك:صبح بخير عزيزم!
بك:صبح بخير!
خ.پ:اوه چيزي شده؟فرومون هات خيلي..
بك:نه فقط دلم براي خانوادم تنگ شده!چيزي نيست!
لو:خيلي بوي مرگ ميادددد!
چان:لعنتي دارم خفههه ميشممم اين كيه اينقدر فرومون شخمي ميده بيرون؟
با رسبدنشون به اشپزخونه و ديدنه بكهيون و خانوم پارك ساكت شدن!
لو:سلام،چيزي شده؟خيلي بوي فرومونت..
چان:اره!ناراحتي بكهيون؟ميتوني كنترلش كني؟امكان داره لوهان سردرد بگيره!
خ.پ: چيزي نيست دلش براي خانوادش تنگ شده!بشينيد صبحونه بخوريد!بكهيون بشين پسرم!
لو:بريم تو تراس بخوريم؟اينجا خيلي بوي فرومون مياد!
بك ليواني كه توش شير كاكائو ريخته بود رو برداشت و گفت:بيرون خيلي سرده،امكان داره سرما بخوريد،من ميرم تو اتاقم،سعي ميكنم كنترولشون كنم!
بعد از رفتنه بكهيون از اشپز خونه خانوم پارك به سمته چانيول و لوهان برگشت و گفت:نميبينيد ناراحته؟مگه دسته خودشه؟بهتره رفتارتونو درست كنيد شما دوتا!و برگشت سمته اجوما و گفت:واسه ناهار غذاي مورد علاقه بكهيون رو بزار و شما دوتا مگه نميبينيد حاملس؟
چان:ولي مامان..
خ.پ:ياماااان!حواسم بهتون هستاا!ميخوايد نوه گلم چپل چلاق به دنيا بياد؟
لو:باشه ببخشيد! چان نظرت چيه ببريمش بيرون؟؟نميتونه خانوادشو ببينه؟
خ.پ:نه تا به دنيا اومده بچه بهتره نبينه!
چان:بد نيست!كجا ببريمش؟
لو:نميدونم!
چان:حالا بهش فك ميكنيم فعلا بيا بريم اين سريال تركيه اي رو ببينيم قسمت جديدش اومده!
لو:بريممم!
خ.پ:ااا داريد سركون ميبينيد؟
لو:مامان شما هم ميبيني؟
خ.پ:نه بكهيون ميبينه !بزار بهش بگم بياد ببينه!
چان:خوب برو بهش بگو ديگه!
خ.پ:دارم ميگم!
لو:ها؟
خ.پ:دارم بهش پيام ميدممم!اي بابا بلد نيستيد؟
بعد از ٥ثانيه صداي بكهيون اومد:قسمت جديده سركونه؟؟اره؟قسمت٦؟
لو:اره!بيا بشين ببين!
بعد از چند دقيقه حرف زدناي بكهيون و خانوم پارك شروع شد:من بهتون گفتم اين قدش كوتاس!نگاه يه وجب بايد صورتش از صورته دختره بالاتر باشه!
خ.پ: دختره زيادي قد بلنده!

Where is my child?Where stories live. Discover now