ساعت ٩ نصفه شب بود كه بكهيون با احساسه شاشه فراون چشماشو باز كرد و فاكي زيره لب گفت!
كيونگ كه رو تخت كنارش دراز كشيده بود ،نوره گوشيشو تو صورته بكهيون زد و گفت:خوب خوابيدي؟
-شااااش دارم!بكش كنار نوره گوشيتو!يه چراغ روشن كنيد خوب!
كيونگ:گفتيم شايد بد خواب بشي،چراغ روشن نكرديم!دستوشي فعلا كاي توشه صبر كن بياد،ميرم ميوه بيارم بخوري!
-غذا ميخوام!
-چي ميخواي؟
-دست پخته تو رو ميخوام كيونگييي!
-باشه!برم ببينم چي ميتونم درست كنم!
كاي از دستشويي بيرون اومد و با ديدنه بيدار بودنه بكهيون گفت:
لعنتييي عجب دستشويي دارررن!٣برابره اتاق خوابه منههه!حالت چطوره؟-خوبم!
كاي رويه تخت كناره بكهيون نشست و گفت:
ببين بك خودت ميدوني چقدر دوست دارم و واسم مهمي،به خاطره تو منو و كيونگ الان باهميم!پس هر وقت هر ساعتي چيزي لازم بود به ما بگو! اون پاركه احمقو ول كن من و كيونگ به جاش پيشتيم!-ممنون!
دره اتاق زده شد و چانيول سرشو تويه اتاق اورد و با ديدنه چشمايه بازه بكهيون كامل وارد اتاق شد و گفت:خوبي؟غذا بگم بيارن برات؟
كاي_خوبه!كاي از جاش بلند شد و رو به رويه چانيول و وايساد و با اخم سر تا پاشو نگاه كرد و گفت:مهموني ميريد؟
اوه اصلا مهم نيست!داشتم به اين فكر ميكردم كه چي ميشه اگه من و كيونگ بخوايم يه مدت بيايم و اينجا پيشه بكهيون بمونيم!
-اول اينه كه به تو مربوط نيس من كجا ميرم و دوم اين كه مطمعنن ازتون استقبال نميشه واسه اينجا اومدنتون!هر وقت بچه به دنيا اومد ميتونه بياد پيشتون بمونه اون موقع من اصلا مشكلي ندارم!
-به اين رفتارت ادامه بده پارك و لذت ببر!موقع پشيمونيات من از ديدنه حالت لذت ميبرم!
-وقتي واسه شنيدنه حرفايه مفته تو ندارم!بكهيون من يه قراره مهم برام پيش اومده بايد برم!ميبينمت خوب؟
-كي برميگردي؟-فك كنم تا ساعت ١ برگردم!
-باشه!
-فعلا!بعد از رفتنه چانيول،كيونگ و كاي هم ساعت ١٢ مجبور شدن برن!بكهيون تويه سالن تنها نشسته بود و تلوزيون و كله چراغ ها رو روشن گذاشته بود!كسي تو ساختمون نبود و اين باعث ميشد با هر صدايي بترسه و به اطرافش نگاه كنه!تقصيره خودش بود از بس فيلمه ترسناك ديده بود با هر چيزي توهم ميزد!
YOU ARE READING
Where is my child?
Fanfiction👶🏻where is my child? ✨Omegavers,Smut,Angest,Mperg 💫Chanbaek,Hunhan,Kaisoo بيون بكهيون ٤امين بچه ي خانواده ي بيون و يه امگاس!پارك چانيول تك پسره خانواده پارك و يه الفاس كه عاشق دوس پسرش لوهانه! چي ميشه اگه لوهان بفهمه كه نميتونه براي براي خانواده...