رنگ ها🎨
دل بستن به کسی که تمام شهر دلدادهی اون بودند آسون نبود...
پسری که با موهای بلند پرکلاغیش یک شبه از میون رویاهاش سر در آورده و حالا تمام هستی رو ازش گرفته بود!
دل به کسی بسته بود که میون رنگ ها غلت میخورد، رد بدن برهنهاش رو روی بومهای س...
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
Part 11: Lila پارتیازدهم: یاسی پلکهاش رو باز کرد و توی همون حالتی که بود مدتی به رو به روش خیره موند، زمان زیادی برد تا متوجه بشه که کجا هست، وقتی به یاد آورد که برای یاد دادن زبان ایتالیایی به هتلی که اون مرد توش اقامت داشت اومده بود با چشمهای درشت شده سریع سرش رو از روی میز بلند کرد اما با پیچیدن درد بدی توی گردنش آخی گفت و درحالی که گردنش رو میگرفت شوکه به اطرافش نگاه کرد، خبری ازش نبود، در واقع چیزی که بیشتر شوکهاش کرده بود آسمون پشت پنجره بود که غروب خورشید رو نشون میداد، اون چقدر خوابیده بود؟
سرش رو برگردوند و وقتی ساعت روی دیوار که عدد پنج رو نشون میداد دید، بهت زده از جاش بلند شد و موهاش رو عقب داد، نزدیک پنج شیش ساعت خوابیده بود؟ مگه چقدر خسته بود؟ به سختی آب دهانش رو فرو برد و باز نگاهی به اطرافش انداخت اما همچنان خبری از اون مرد نبود، نگاهی به شونهاش که پتوی نازکی دورش انداخته شده بود انداخت و آروم لمسش کرد، یعنی اون پیرمرد عصا قورت داده این رو روش انداخته بود؟
دوباره کمیگردنش رو ماساژ داد و بعد نگاهش به تکه کاغذی که روی میز بود خورد، دستش رو جلو برد، کاغذ رو برداشت و نوشتهی روش رو خوند.
" یک ساعت بهت نگاه کردم تا شاید بیدار بشی، اما انگار تا صبح توی اون کازینو کار میکردی! از این به بعد وقتی بیا اینجا که شب قبلش خوب خوابیده باشی وگرنه اینجا به اتاق خوابت تبدیل میشه!"
آروم کاغذ رو پایین آورد و وقتی چند لیر به عنوان دستمزدش رو میون دفترش دید لبش رو گزید، اولین روز کاریش با اون رو به کل گند زده بود، آهی کشید و اسکناس هارو از داخل دفترش برداشت و روی میز گذاشت، مدادش رو برداشت تا زیر همون کاغذ براش یادداشتی بنویسه اما بعد پشیمون شد و کاغذ یادداشت رو داخل جیبش گذاشت، در واقع به دلیل ناشناختهای میخواست اون رو نگه داره!
دوباره پشت صندلی نشست و روی صفحهای از دفترش که تا قبل از این مشغول نوشتن حروف زبان ایتالیایی بود، ادامه ی حروف رو نوشت و وقتی تلفظ صحیحشون رو به زبان کرهای یادداشت کرد، کمی پایین تر از اون چیزی نوشت.
" ببخشید، نفهمیدم کی خوابم برد، کاش بیدارم میکردید... به خاطر همین نمیتونم اون چند لیر رو قبول کنم، شب خوش آجوشی"