Part40 - Yellow Green🎨

4.4K 657 337
                                    

Part 40: Yellow Greenپارت چهلم: سبز لجنی

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.


Part 40: Yellow Green
پارت چهلم: سبز لجنی

پاییز ۱۹۳۳ - رُم - پادشاهی ایتالیا

پاهاش رو بیشتر از قبل توی آغوشش کشید و درحالی که روی طاقچه‌ی کنار پنجره نشسته بود نگاهش رو به ماه داد. اون شب قرص ماه کامل، بیش از اندازه زیبا بود. ستاره‌های زیادی توی آسمان چشمک می‌زدند و صدای جیرجیرک‌ها سکوت عجیب اون شب رو دلنشین‌تر کرده بود.

اما انگار اون نمی‌خواست فراموش کردن رو یاد بگیره. فرهنگ این مردم رو شناخته بود، زبانشون رو تا حدودی متوجه می‌شد، خیابان‌هاش رو از بر شده بود. کمی از مردم شهر به دیدنش عادت کرده بودند اما بعد از گذشت این چند ماه دل‌ کوچکش آروم نگرفته بود. همچنان شب‌هاش رو با گریه می‌گذروند و روز‌هاش رو توی سکوت سر می‌کرد، کابوس روزهایی که گذرونده بود همچنان مثل بختک بالای سرش بود و نمی‌تونست ازش فرار کنه. اون برای فراموش کردن و رها کردن بیش از حد کوچک بود، همه‌ی این‌ها لازمه‌اش بزرگ شدن بود و بزرگ شدن برای اون بیش از حد دردناک بود.

فین فین کنان دستش رو روی پلک‌هایی که دیگه خیس شدنشون رسم همیشگی شب‌هاش شده بود کشید و لب‌هاش رو روی هم فشرد تا با گریه‌هاش جونگکوک رو بیدار نکنه. اما اون شاهزاده که حساس تر از این حرف‌ها بود؛ با شنیدن صدای هق‌هق‌های خفه‌ی جیمین، آهی کشید و درحالی که پتو رو از روی خودش کنار می‌زد بلند شد و توی تاریکی اتاق به پسرکی که مثل تمام ماه‌های گذشته باز هم گریه می‌کرد خیره شد.

با وجود اینکه برخلاف انتظار هانس، اون دو اصلا باهم دوست نشده بودند و رابطه‌ی خوبی نداشتند اما حالا به جای خسته شدن از گریه‌های جیمین، دلش به درد اومده بود.

مدتی همون‌طور به جسم مچاله شده‌ای که پشت پنجره نشسته بود خیره نگاه کرد و در آخر از روی تخت بلند شد، به سمتش رفت و مقابلش نشست و وقتی هول شدن جیمین رو دید، تنها آروم و ساکت بهش نگاه کرد و چیزی نگفت. جیمین هم سریع اشک‌هاش رو پاک کرد و با صدای خفه‌ای گفت:

- من من... من سعی کردم آروم گریه کنم.

آهی کشید و نگاهی به بیرون انداخت، حالا با این حرفی که زده بود دلش بیشتر به درد اومده بود. دستی به موهاش کشید و نگاهش رو دوباره بهش دوخت و گفت:

COLORS | VKOOK-HOPEMINWhere stories live. Discover now