Part14 - The Green🎨

6.2K 890 957
                                    

Part 14: The Greenپارت چهاردهم: سبز

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

Part 14: The Green
پارت چهاردهم: سبز

سرفه‌ی خشکی کرد و درحالی که پشت پیشخوان تلگراف خانه قرار می‌گرفت، دست مشت شده‌اش رو روی میز گذاشت و نفسی تازه کرد:

- سنیور مارینو!

پیرمرد درحالی که سعی می‌کرد از بالای عینک نزدیک‌بینش بهش نگاه کنه چینی به پیشونیش داد، با لبخندی بلند شد و درحالی که با دست‌های چروکیده‌اش دنبال برگه‌ای می‌گشت گفت:

- همین الان یه تلگراف برات دریافت کردم!

جونگکوک لبخندی زد و سرش رو به نشونه‌ی تائید تکون داد، مضطرب مدام یک پاش رو روی زمین می‌کوبید و لبش رو می‌گزید. پیرمرد وقتی بالاخره کاغذی رو پیدا کرد اون رو به سمتش گرفت و جونگکوک هم بدون هیچ درنگی کاغذ رو از دستش گرفت، نفس عمیقی کشید و به نوشته‌های روی برگه خیره شد.

[ تا اواخر این ماه به ایتالیا میام، روز سی‌ام ساعت دوازده توی بازارچه‌ی ریالتو می‌بینمت، به صرف پیتزا مارگاریتا]

نفس حبس شده‌اش رو بیرون داد و دستی توی موها‌ی بلندش برد. با این پیام به خوبی بهش گفته بود که می‌دونه ترور اون ژاپنی کار خودش بوده، با این پیام کوتاه نمی‌تونست بفهمه واکنشش از این که اون ژاپنی رو کشته چی بود اما اون برای گرفتن این تلگراف نیومده بود پس آب دهانش رو فرو برد و سر بلند کرد:

- فکر کنم باید یک تلگراف دیگه‌ هم داشته باشم!

مارینو که انگار تازه یاد پیام دیگه‌ای افتاده بود سری به نشونه‌ی تائید تکون داد، دستش رو جلو برد و پیام هایی که متعلق به چند روز پیش بودند رو برداشت و وقتی چیزی که اون مرد جوان ازش می‌خواست رو پیدا کرد با لبخند تکه کاغذی رو به سمتش گرفت:

- بفرما جوان!

جونگکوک با تردید کاغذ رو گرفت و مدت طولانی‌ای مکث کرد تا کمی قلبش آروم بگیره. نمی‌دونست چرا جرات نگاه کردن بهش رو نداشت، اگه تهیونگ هم یک جاسوس بود باید چی‌کار می‌کرد؟ نه اون هیچ شباهتی به جاسوس های دولت ژاپن نداشت، آره این امکان نداشت...

COLORS | VKOOK-HOPEMINWhere stories live. Discover now