Part23 - Caramel🎨

5.5K 776 761
                                    

Part 23: Caramelپارت بیست و سوم: کاراملی

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

Part 23: Caramel
پارت بیست و سوم: کاراملی

دستمال پارچه‌ای رو روی میز کشید و سر برگردوند تا چیزی رو به جولیا بگه اما با دیدن کسی که جلوی پیشخوان ایستاده بود به کل، حرفی که می‌خواست به زبون بیاره رو فراموش کرد. چند قدمی جلوتر رفت و گفت:

- چیزی می‌خواستید؟

هوسوک یک دستش رو داخل جیب شلوارش فرو برد و درحالی که پیپش رو به سمت جیمین می‌گرفت گفت:

- فندک داری؟

جیمین نگاهی به دست هوسوک انداخت و درحالی که پیپ رو ازش می‌گرفت گفت:

- الان براتون روشن می‌کنم!

تنها سری به نشونه‌ی تائید تکون داد و همون‌طور منتظر بهش نگاه کرد. جیمین هم کشویی رو بیرون کشید تا فندکی برداره اما با دیدن چیزی که خیلی وقت بود می‌خواست اون رو به هوسوک برگردونه لحظه‌ای متوقف شد و چند ثانیه‌ای به کراواتی که داخل کشو بود خیره موند، توی تمام این روز ها هر بار که اون کشو رو باز می‌کرد، پخش شدن عطر به جا مونده روی اون کراوات دلش رو می‌لرزوند، اما حالا که می‌خواست همه چیز رو فراموش کنه، پس بهتر بود تا اون رو بهش برگردونه.

بالاخره فندک رو برداشت و درحالی که پیپ رو روی لب‌های خودش می‌گذاشت، با فندک اون رو روشن کرد و پکی زد تا مطمئن بشه که روشن شده و درحالی که دودش رو بیرون می‌داد پیپش رو به سمتش گرفت.
هوسوک آروم دستش رو جلو برد و بدون اینکه نگاهش رو ازش بگیره، پیپ رو از دستش گرفت و به چهره‌ای که سعی می‌کرد تا بهش نگاه نکنه خیره موند:

- بهت نمی‌اومد اهلش باشی!

جیمین که دوباره به اون کراوات خیره بود؛ با شنیدن این حرف سر بلند کرد و گفت:

- حتما باید اهل چیزی باشم تا بلد باشم؟

هوسوک که توی این چند وقت اخیر، جدی تر شدن لحن صحبت جیمین رو احساس می‌کرد، آهی کشید و با حس اینکه حتما نمی‌خواد باهاش هم کلام بشه قدمی به عقب برداشت اما با شنیدن صدای جیمین متوقف شد.

- آجوشی... این...

نگاهش رو دوباره بهش داد و جیمین هم کراوات رو از داخل کشو بیرون آورد و روی میز گذاشت:

COLORS | VKOOK-HOPEMINWhere stories live. Discover now