part 1

8.2K 631 95
                                    

عزیزانی که سایلنت میاین و میرین یه دفعه توی یه روز 1k به view اضافه میشه ، یه انگشت روی اون ستاره پایین صفحه بزنین vote بدین هر پارت رو بد نیستااااا.
باور کنین برای vote ندادن بهتون جایزه نمیدن و افتخاری نصیبتون نمیشه.
پس شما که تازه واردی یا کلا سایلنت میخونی به همه پارت ها vote بده که هم خودت که از داستان خوشت اومده رضایتت رو نشون بدی و هم من نویسنده که دستام درد میگیره این همه می نویسم خوشحال بشم که کارم ارزشمنده برای ریدرام.
و یک نکته دیگه ، اینترنت خاموش باشه یعنی آفلاین vote هاتون ثبت نمیشه ، پس آنلاین vote بدین♡

"جیسونگ "

نور از پنجره روی صورتم می تابید ، دستم را جلوی صورتم گرفتم و چشمام رو باز کردم، امروز روز خاصی برام بود ، باید به مدرسه جدیدم برم،

صمیمی ترین دوستم اونجاست از این که بخاطر دوست صمیمیم فلیکس به این مدرسه میرم خوشحالم.

روی تخت نشستم و با نگاه کردن به میز ساعت رو چک کردم از روی تخت بلند شدم و دوش گرفتم و آماده رفتن شدم.
.
.
.

در مدرسه

شماهم شنیدید امروز یه دانش آموزش انتقالی داریم

"فلیکس"

فلیکس : درسته اون دوست منه اسمش هان جیسونگه

سونگمین که بغل دستم نشسته بود گفت :

پس یکی دیگه مثل تورو باید توی کلاس تحمل کنم آههه

فلیکس:یااا مگه من چمه ؟؟

سونگمین:قابل توصیف نیست.

بلند شدم تا به حسابش برسم که معلم وارد کلاس شد

معلم : همگی ساکت بشینید سرجاتون.

معلم: امروز یه دانش آموز جدید داریم،

معلم رو به جیسونگ : بیا تو ؛

"جیسونگ"

اومدم داخل و به کلاس و بچه های توش نگاه کردم ؛ بعد یه نگاه به معلم انداختم.

معلم:خودت رو معرفی کن

جیسونگ:سلام من هان جیسونگ هستم ۱۷ سالمه و عاشق چیز کیک هستم اگه برام بخرید خوشحال میشم امیدوارم با همتون دوست بشم .

دستم رو بلند کردم ؛ انگشت اشاره ام رو سمت فلیکس بردم

جیسونگ : مخصوصا تو

فلیکس همون موقع بلندشد ایستاد و گفت : اوکی اوکی بیبی.

همه خندیدند ؛ معلم رو به من کرد

معلم : برو صندلی آخر کنار هیونجین بشین.

رفتم و روی صندلی نشستم.

معلم یک دفعه با تعجب پرسید هیونجین کجاست؟؟

سونگمین : حتما طبق معمول رفته آب بخوره

Emotions within °minsung°Where stories live. Discover now