Part 35

1.8K 272 340
                                    

"مینهو"

با سردرد شدید از خواب بلند شدم ، دستمو روی سرم گذاشتمو روی تخت نشستم ، آروم چشمام رو باز و بسته کردمو به اطراف نگاه کردم.
سونگمین روی زمین نشسته بود و سرش روی تشک من بود و خوابیده بود.
اخمی به ابروهام دادم
این اینجا چی میخواد؟
یهو چشماش رو باز کرد و سریع بلند شد.

سونگمین : اوه هیونگ بیدار شدی؟ حالت خوبه؟

دستش رو سمت صورتم اورد ، سریع با دستم مچ دستش رو گرفتمو اخم شدیدی به صورتم دادم.

مینهو : داری چه غلطی میکنی؟؟
سونگمین : هیونگ تو تمام دیشب رو تب داشتی و من خواستم ببینم تب ات پایین اومده یا نه

مچ دستش رو فشار دادمو به عقب هولش دادم

مینهو : لازم نکرده

از روی تخت بلند شدمو از اتاق بیرون رفتم.
سمت اتاق مشترک جیسونگ و فلیکس رفتم ، باید ببینم این سنجاب کوچولو مشکلش چیه؟
چرا اون پیام چرت رو برام فرستاد؟
چرا یهو اینقدر باهام سرد شد؟
همش تقصیر خودمه نباید برای دانشگاه بهش سخت میگرفتم ولی خب منم حق داشتم ، وقتی زمان اعلام نتایج سونگمین بهم زنگ زده و میگه من به خاطر تو قبول شدم و فقط بخاطر تو درس خوندم ، باعث شد عصبی بشمو همش رو سر جیسونگ خالی کنم.
قبل از این که نزدیک اتاق بشم در اتاق باز شد و چان از اتاق بیرون اومد.
اخمی به ابروهام دادم ، اون اونجا چی میخواست؟
چانگبین با دیدنم سمتم اومد

چانگبین : حالت بهتره؟

توجهی به سوالش نکردمو پرسیدم

مینهو : جیسونگ کجاس؟
چانگبین : توی اتاقشه برو تو ، اونم تازه حالش خوب شده

از حرفش تعجب کردمو نگران شدم

مینهو : مگه چش بود؟؟
چانگبین : شما دیشب هردوتون تب شدید کرده بودین
مینهو : چی؟ جیسونگ چرا تب کرده بود؟

نیشخندی زد و گفت

چانگبین : اونجور که دکتر گفت انگار از دوری تو تب کرده

مینهو : چی؟

چانگبین : دکتر گفت این مدل تب کردن به خاطر دوری یا وابستگیه که هردوی شما این مدلی تب کرده بودین.

یعنی جیسونگ به خاطر من تب کرده؟
اوه خدای من

مینهو : الان حالش چطوره؟
چانگبین : فلیکس گفت بیدار شده و حالش خوبه

سریع سمت اتاق رفتم ، در رو باز کردم.
جیسونگ روی تخت نشسته بود و مثل بارون اشک میریخت.
نگاهی بهم انداخت و سریع روش رو برگردوند و پشت بهم نشست

جیسونگ : برو بیرون نمیخوام ببینمت

داخل اتاق شدمو سمتش رفتم.
از روی تخت بلند شد و سمت در رفت تا از اتاق بیرون بره.
سریع بازوش رو گرفتمو به سمت کمد لباسی هولش دادمو دستامو دو طرف سرش کوبیدم.

Emotions within °minsung°Donde viven las historias. Descúbrelo ahora