Part 39

1.8K 246 241
                                    

"جیسونگ"

همونطور که مینهو دستمو گرفته بود توی اتاق رفتیم.

روبه روی هم ایستادیم و مینهو شروع به عوض کردن لباس هاش کرد

مینهو : حموم کردی؟
جیسونگ : نه
مینهو : چرا؟
جیسونگ : راستش حوصله ام نکرد
مینهو : جیسونگ من دیشب کامم رو توی سوراخت ریختم ، تو باید امروز خودتو می شستی

پیرهنش رو از تنش در آورد و توی کمدش گذاشت و یه تیشرت سورمه ای رنگ از توی کمدش در آورد و پوشید

جیسونگ : میدونم ، دستشویی که رفتم یکم خودمو تمیز کردم
مینهو : اینطوری فایده نداره باید حموم میکردی

دستامو قبل از اینکه دستاش رو سمت شلوارش ببره ، جلو بردمو شروع به باز کردن کمربندش کردم.
با نیشخند و نگاه هیزی بهم خیره شد
کمربندش رو باز کردمو سراغ دکمه شلوارش رفتم.
یهو دستاش رو روی دستام گذاشت و متوقفم کرد.
با تعجب نگاش کردم
سریع بهم پشت کرد و شروع به باز کردن دکمه و زیپ شلوارش کرد

جیسونگ : چرا اینطوری کردی؟
مینهو : چون داشتم تحریک میشدم.

نیشخندی زدم ، خیلی باحاله ، مینهو خیلی زود تحریک میشه.
سمت تختش رفتمو روش نشستم.
شلوارش رو عوض کرد و سمتم اومد.

مینهو : پاشو برو یه دوش بگیر و خودت رو بشور
جیسونگ : تو دوش گرفتی؟
مینهو : نه
جیسونگ : پس بیا باهم بریم
مینهو : باهات بیام بفاکت میدما
جیسونگ : پس نمیخواد بیای

از اتاق بیرون اومدم.
صدای باز شدن در اومد ، همه بچه ها برگشتن خونه.
توی اتاق مشترک خودمو فلیکس رفتمو بعد از برداشتن حوله ام توی حموم رفتم.
.
.
خوب حموم کردمو خودمو شستم.
از حموم بیرون اومدمو توی اتاق وارد شدم ، خوشحالم که اتاق هامون مستره.
فلیکس توی اتاق نیست.
دلم براش تنگ شده ، خیلی وقته یه شبه دوستانه نداشتیم ، البته الان جونگین هم دوست صمیمیمه پس شب سه تایی باید بگیریم.
سمت کمدم رفتمو یه دست لباس درآوردمو شروع به پوشیدن کردم.
بعد از پوشیدن باکسر و شلوارم یهو صدای داد مینهو رو شنیدم

مینهو : دلم نمیخوااااد تمااااام
چان : این بچه بازیا چیه؟
مینهو : اعصاب منو خورد نکن وقتی گفتم نمیام یعنی نمیااااام اوکی؟؟؟

سریع تیشرتم رو پوشیدمو از اتاق بیرون اومدمو توی سالن رفتم.
همون موقع مینهو توی اتاق مشترک خودش و سونگمین رفت و در رو محکم کوبید.
نگاهی به بچه ها انداختم همه توی سالن نشسته بودن

جیسونگ : چیشده؟
چانگبین : هیچی نشده ، مینهو دوباره بداخلاق شده
جونگین : راستش قراره امشب هممون بریم خونه ی دوستای چان هیونگ تا شام رو باهم بخوریم اما مینهو هیونگ قبول نمیکنه و میگه شما دوتا نمیاین

یه مهمونی شام؟؟
آخ جون خیلی وقته یه مهمونی نرفتم.

جیسونگ : مشکلی نیست من راضیش میکنم
سونگمین : نشنیدی؟ مینهو هیونگ گفت نمیاد وقتی یه چیزی رو بگه دیگه همونه ، پس به خودت زحمت نده
چان : تو نمیتونی راضیش کنی ، هیچ کس نمیتونه
فلیکس : جیسونگ میتونه هیونگ

Emotions within °minsung°Where stories live. Discover now