Part 93

1.4K 184 233
                                    

های گایز امیدوارم حالتون خوب باشه😊
این پارت رو به خاطر تولدت یکی از بهترین ریدرام و دوستم زودتر آپ می کنم😁

تولدتتتتت مباااااارکککککک عزیزمممممم.

🎊🎉🎈 @shinybutterfly8🎈🎉🎊

❤143 I Love You❤





Writer :

"نویسنده"

با شنیدن صدای برخورد قطرات آب با زمین سرد ، چشماش رو باز کرد و تکونی به بدنش داد.
خوابالود بلند شد و بر روی تخت نشست.
نگاهی به ساعت انداخت.
عقربه ها ساعت ۶:۱۷ رو نشون می دادن.
خمیازه ای کشید و سرش رو به طرف صدا چرخوند و لب زد.

جیسونگ : مینهو حمومه؟

خنده ای ته دلش کرد و دوباره لب زد.

جیسونگ : خب معلومه که مینهو حمومه ، آخه به غیر از ما کی اینجا زندگی میکنه؟
پاک خل شدم.

سرش رو به چپ و راست تکون داد و از روی تخت بلند شد.
توی آشپزخونه رفت و در یخچال رو باز کرد.
کیمچی ای که مامان مینهو براشون درست کرده بود رو از یخچال خارج کرد و درون ظرفی ریخت و بر روی میزغذاخوری گذاشت.
یه بسته رامیون تند رو از کابینت خارج کرد و آن رو در ظرف مخصوصی خالی کرد.
موادش رو باز کرد و بر روی رامیون ریخت و یک لیوان آب بهش اضافه کرد و ظرف رو درون مایکروفر قرار داد.
داخل اتاق برگشت تا برای مردش لباس آماده کنه.
اون دیشب دوست پسرش رو ناراحت کرد و خیلی شرمنده بود اما کاری از دستش برنمی اومد.
در کشوی لباس های مینهو رو باز کرد و مشغول جدا کردن لباس زیر شد که ناگهان دستش به جعبه ای برخورد کرد.
متعجب دستش رو به جعبه رسوند و آن رو بلند کرد.
تا به حال این جعبه رو ندیده بود.
خواست درش رو باز کنه که ناگهان در حموم باز شد و دوست پسرش از آنجا بیرون اومد.

مینهو : بیدار شدی عزیزم؟

لبخندی زد و جعبه رو مقابل مینهو گرفت و لب زد.

جیسونگ : مینهو این چیه؟

چشمای مینهو به جعبه دوخته شد و جلو اومد.
جعبه رو از دست دوست پسرش گرفت و لبخند به لب گفت.

مینهو : این یه هدیه اس.
جیسونگ : هدیه؟ برای کی؟
مینهو : برای تو.

پلک های جیسونگ از تعجب به بالا پرید.
چی؟!
برای اون؟
آخه چرا؟
اون که سه ماه پیش تولدش تموم شده.
پس مناسبتش چی بود؟

جیسونگ : به چه مناسبتی؟
مینهو : مگه کادو باید حتما مناسبت داشته باشه؟

Emotions within °minsung°Where stories live. Discover now