"چان"
چان : سونگمینا؟
سونگمین : هو ... هوم؟
چان : میخوای مینهو رو فراموش کنی؟سونگمین عصبی شد و به عقب هولم داد و فریاد کشید
سونگمین : نه ، نههه ، نههههه نمیخواااام ، اون عشق منهههه
اخمی از ناراحتی به ابروهام دادمو سمتش رفتمو دستام رو روی گونه هاش گذاشتم و با شست انگشتام اشک هاش رو پاک کردم
چان : باشه...باااشه ، دیگه گریه نکن.
سونگمین دوباره توی بغلم اومد و محکم خودش رو بهم چسبوند و گریه کرد.
آروم بغلش کردمو شروع به نوازش موهای لخت و مشکی رنگش کردم.
نمیتونم....نمیتونم بهش بگم دوسش دارم ، من تنها کسی ام که اون داره ، اگه نسبت به منم حس بدی پیدا کنه ، خیلی تنها میشه.
کنارش میمونم تا زمانی که بهم احتیاج پیدا کنه و تا اون موقع ازش مراقبت میکنم..
.
."جونگین"
با هیونجین وارد اتاقمون شدیم.
جونگین : واااو این کیم سونگمین دیگه داره شورش رو در میاره
هیونجین : یکم درکش کن ، اون خیلی سر این مسئله صدمه دیده
جونگین : خودشم میدونه مینهو هیونگ فقط به جیسونگ اهمیت میده ، راستش من اگه جای اون بودم انقدر خودمو خرد نمیکردم.هیونجین روی تخت نشست
هیونجین : اما من میکردم
با تعجب نگاش کردم
هیونجین : وقتی پای عشق وسط باشه ، غرور هیچ معنایی نداره
کنارش نشستم
جونگین : این فرق داره ، عشق ما دو طرفه اس ولی سونگمین داره به کسی عشق می ورزه که دوست پسر داره
هیونجین توی چشمام خیره شد
هیونجین : قبول داشته باش مشکل اصلی جیسونگه
جونگین : نه قبول ندارم ، اتفاقا جیسونگ این مدت خیلی اذیت شده ، اون کسی که مشکل اصلیه مینهو هیونگههیونجین با حالت سوالی نگام کرد
هیونجین : منظورت چیه؟
جونگین : همه ی این مشکلات تقصیره مینهو هیونگه ، چون نمیتونه شرایط زندگیش رو کنترل کنه
هیونجین : اوهوم ، مینهو هیونگ باید خودش این وضع رو درست کنهاز روی تخت بلند شدم
جونگین : هیونجین
هیونجین : هوم؟
جونگین : هیچیهیونجین با تعجب نگام کرد
هیونجین : چی میخواستی بگی؟
چهره ی مظلومی به خودم گرفتمو سمت پنجره رفتم.
هیونجین پشت سرم اومد و از پشت بهم چسبیدهیونجین : بگو چی میخواستی بگی
با انگشتم روی شیشه نقاشی میکردمو آروم زمزمه کردم
YOU ARE READING
Emotions within °minsung°
Fanfictionکاپل اصلی : minsung _ changlix _ hyunin _ chanmin کاپل فرعی : chanlix _ 2min ژانر : عاشقانه _ فول اسمات _ درام 🔞 روز های پخش : جمعه