Part 53

1.6K 243 209
                                    

"چان"

چان : سونگمینا؟
سونگمین : هو ... هوم؟
چان : میخوای مینهو رو فراموش کنی؟

سونگمین عصبی شد و به عقب هولم داد و فریاد کشید

سونگمین : نه ، نههه ، نههههه نمیخواااام ، اون عشق منهههه

اخمی از ناراحتی به ابروهام دادمو سمتش رفتمو دستام رو روی گونه هاش گذاشتم و با شست انگشتام اشک هاش رو پاک کردم

چان : باشه...باااشه ، دیگه گریه نکن.

سونگمین دوباره توی بغلم اومد و محکم خودش رو بهم چسبوند و گریه کرد.
آروم بغلش کردمو شروع به نوازش موهای لخت و مشکی رنگش کردم.
نمیتونم....نمیتونم بهش بگم دوسش دارم ، من تنها کسی ام که اون داره ، اگه نسبت به منم حس بدی پیدا کنه ، خیلی تنها میشه.
کنارش میمونم تا زمانی که بهم احتیاج پیدا کنه و تا اون موقع ازش مراقبت میکنم.

.
.
.

"جونگین"

با هیونجین وارد اتاقمون شدیم.

جونگین : واااو این کیم سونگمین دیگه داره شورش رو در میاره
هیونجین : یکم درکش کن ، اون خیلی سر این مسئله صدمه دیده
جونگین : خودشم میدونه مینهو هیونگ فقط به جیسونگ اهمیت میده ، راستش من اگه جای اون بودم انقدر خودمو خرد نمیکردم.

هیونجین روی تخت نشست

هیونجین : اما من میکردم

با تعجب نگاش کردم

هیونجین : وقتی پای عشق وسط باشه ، غرور هیچ معنایی نداره

کنارش نشستم

جونگین : این فرق داره ، عشق ما دو طرفه اس ولی سونگمین داره به کسی عشق می ورزه که دوست پسر داره

هیونجین توی چشمام خیره شد

هیونجین : قبول داشته باش مشکل اصلی جیسونگه
جونگین : نه قبول ندارم ، اتفاقا جیسونگ این مدت خیلی اذیت شده ، اون کسی که مشکل اصلیه مینهو هیونگه

هیونجین با حالت سوالی نگام کرد

هیونجین : منظورت چیه؟
جونگین : همه ی این مشکلات تقصیره مینهو هیونگه ، چون نمیتونه شرایط زندگیش رو کنترل کنه
هیونجین : اوهوم ، مینهو هیونگ باید خودش این وضع رو درست کنه

از روی تخت بلند شدم

جونگین : هیونجین
هیونجین : هوم؟
جونگین : هیچی

هیونجین با تعجب نگام کرد

هیونجین : چی میخواستی بگی؟

چهره ی مظلومی به خودم گرفتمو سمت پنجره رفتم.
هیونجین پشت سرم اومد و از پشت بهم چسبید

هیونجین : بگو چی میخواستی بگی

با انگشتم روی شیشه نقاشی میکردمو آروم زمزمه کردم

Emotions within °minsung°Where stories live. Discover now