"چانگبین"
با چان و هیونجین به زور مینهو رو از خونه بیرون بردیم و سمت یه کافه ی مشروب خوردی رفتیم.
مینهو همون مینهوی قبلی شده بود ، عصبانی ، بد دهن ، وحشی و ....
الان بیشتر از سه تا شیشه الکل خالص خورده بود و داشت چهارمی رو باز میکردهیونجین : مینهو هیونگ آروم باش
مینهو با چشمای کشیده و سرخش نگاهی ترسناک بهش انداخت که هیونجین سریع ازش فاصله گرفت و بهم چسبید
چان : مینهو بسه خودتو داغون کردی
مینهو : خفه شوووومینهو شیشه چهارم رو هم سر کشید
چان نگاهی بهم انداختچان : جریان چیه؟ جیسونگ واقعا دوست پسرشه؟
چانگبین : اوهوم ، ولی نمیدونم چش شده که اینطوری میکنهمینهو شیشه پنجم رو هم باز کرد.
دستمو جلو بردمو روی دستش گذاشتمچانگبین : بسه دیگههه
دستش رو محکم از دستم کشید و دوباره سر کشید ، سعی کردم شیشه رو ازش بگیرم
چانگبین : بس کن بس کننن
مینهو : ولم کن آشغال ، ولم کننننننمحکم به عقب هولم داد و شروع به خوردن کرد ، اون...اون رسما دیوونه شده.
شیشه بعدی رو که باز کرد ، بلند شدمو شیشه رو از دستش کشیدم.
یهو بهم حمله ور شد و شروع به زدنم کرد.
چان و هیونجین بلند شدن و به کمکم اومدن.
.
."فلیکس"
با جونگین توی اتاق رو به روی جیسونگ نشسته بودیم و سعی می کردیم همه چی رو درست کنیم.
جیسونگ روی تخت تکیه به دیوار نشسته بود و پتو رو تا گردنش بالا کشیده بود.
دیگه گریه نمیکرد ولی هنوز بغض داشتجونگین : جیسونگ نمیخوای توضیح بدی چرا اینکار مسخره رو کردی؟
هیچی نمی گفت ، چرا.... چرا؟
فلیکس : جیسونگ لطفا تمومش کن ، تو میدونی مینهو هیونگ چقدر دوستت داره ، پس چرا اینطوری میکنی؟
بازم ساکت موند.
جونگین : جیسونگ حرف بزن ، دلیلش چیه؟
جیسونگ : ت...تنهام بذارینیهو با شنیدن صدای سونگمین همه سرهامون رو سمت در چرخوندیم
سونگمین : مینهو هیونگ...مینهو هیووووونگ
همه بلند شدیم و توی سالن رفتیم ، حتی جیسونگ هم اومد.
سونگمین : مینهو هیونگ
سونگمین و چان مینهو هیونگ رو گرفته بودن تا زمین نخوره ، مشخصه خیلی مست کرده ، هیچ تعادلی نداره.
نگاهی به چانگبین کردم ، سمت راست صورتش کبود شده و گوشه ی لبش زخمی.
دست و پام سست شد ، سریع سمتش رفتم.
YOU ARE READING
Emotions within °minsung°
Fanfictionکاپل اصلی : minsung _ changlix _ hyunin _ chanmin کاپل فرعی : chanlix _ 2min ژانر : عاشقانه _ فول اسمات _ درام 🔞 روز های پخش : جمعه