"جونگین"
بعد از رفتن مینهو هیونگ ، جیسونگ خودشو توی اتاق حبس کرده و بیرون نمیاد.
خیلی نگرانشم حتی غذاهم نمیخوره.
گوشیم رو برداشتمو به فلیکس زنگ زدم ، شاید اگه اون بیاد اینجا از اونجایی که همدردن بتونن باهم با این مسئله کنار بیان.بوق....بوق
سونگمین : الو
جونگین : سونگمین؟؟
سونگمین : آره خودمم
جونگین : فلیکس کجاست چرا تو جواب دادی؟
سونگمین : فلیکس خونه منه ولی از زمانی که چانگبین رفت نیویورک ، فلیکس رفته توی اتاق و بیرون هم نمیاد
جونگین : که اینطور ، جیسونگ هم همینطور
سونگمین : جیسونگ؟؟ جیسونگ چرا؟؟
وای خاک توسرت جونگین ریدی
جونگین : ها؟؟ جیسونگ... جیسونگ به خاطر برادرش که اومده خونش ، اومده خونه من و همش توی اتاقه
آخیش بخیر گذشت
سونگمین : برادرش؟؟ مگه برادرش چشه؟؟
جونگین : خب میدونی برادرش ...خب مهم نیست ، میشه لطفا یه کاری انجام بدی؟
سونگمین : چه کاری؟
جونگین : شب با فلیکس بیاین خونه ی من تا باهم شام بخوریم و هردو اونارو از این وضعیت در بیاریم
سونگمین : باشه سعی میکنم بیارمش
جونگین : اوکی پس شب منتظرتونم
گوشی رو قطع کردمو توی آشپزخونه رفتم
مامان روی صندلی میزناهارخوری نشسته بود و سبزی پاک میکرد.جونگین : مامان
مامان : هوم~
جونگین : ما امشب دوستام دارن میان پیشم میشه برامون گوشت بپزی؟
مامان : نه
جونگین : چرا؟؟
مامان : چون باید برم خونه دوستم ، زنگ بزن بابات از رستوران براتون غذا بفرسته
جونگین : باشه
.
.
.[نیویورک 8:00 صبح]
"مینهو"
به نیویورک رسیدیم ، ساعت از ۸ صبح گذشته.
بعد از تحویل وسایل از فرودگاه بیرون اومدیم.چانگبین : مینهو خیلی باحاله نه؟
مینهو : چی باحاله؟
چانگبین : ما ساعت نه صبح حرکت کردیم و الان هشت صبح رسیدیم
مینهو : اوهوم
چانگبین : خب بهتره اول بریم یه صبحونه بخوریم بعد بریم دنبال خوابگاه.
YOU ARE READING
Emotions within °minsung°
Fanfictionکاپل اصلی : minsung _ changlix _ hyunin _ chanmin کاپل فرعی : chanlix _ 2min ژانر : عاشقانه _ فول اسمات _ درام 🔞 روز های پخش : جمعه