"جیسونگ"
یسونگ : به به از این طرفا
با دیدن یسونگ هیونگ ترسیدمو پشت جونگین قایم شدم.
جونگین : یکاری داشتیم و الانم داریم میریم
با فلیکس بازوهای جونگین رو گرفتیم و سمت در رفتیم.
یهو یسونگ بازوم رو گرفت و منو سمت خودش کشید و دستاش رو دور صورتم قاب کرد و با اخم ریزی گفتیسونگ : گریه کردی؟؟
حرفی نزدم و صورتمو از دستاش جدا کردم
یسونگ نگاهی به جونگین انداختیسونگ : برای چی گریه کرده؟؟
جونگین : چون آزمون رو قبول نشده
یسونگ : این گریه داره جیسونگ؟؟ همه خانواده ما میدونن که تو خنگیعصبی شدمو داد کشیدمو بهش حمله ور شدم ، یقه شو گرفتمو فشارش دادم
جیسونگ : فکرکردی برام مهمه؟؟ هااان؟؟ فکرکردی اون آزمون لعنتی برام مهمه ؟؟ نه مهم نیست من...من به خاطر مینهو ناراحتم ، چون...چون این آزمون برای اون مهم بود.
جونگین جلو اومد و جدامون کرد.
یهو یسونگ بهم حمله ور شد ، دستاش رو دور زانوهام پیچید و از روی زمین بلندم کرد و کل وزنم رو روی کتفش انداخت.
شروع به داد و فریاد کردمو به کمرش مشت میکوبیدم.یسونگ : ولمممم کنننن... منوووو بذار پاییننننن
منو توی اتاق برد و روی تخت انداخت ، جونگین و فلیکس سمت اتاق اومدن تا کمکم کنن که یسونگ هیونگ توی چهارچوب اتاق ایستاد و نگاه ترسناکی بهشون انداخت
یسونگ : از این خونه برین بیرون
فلیکس : هیونگ جیسونگ ماله مینهو هیونگهلبخند ترسناکی به فلیکس زد
یسونگ : انگاری دوست داری تریسام بریم آره فلیکس؟؟
فلیکس ترسید و پشت جونگین قایم شد
سمت در اومدم که از اتاق بیرون برم ، یسونگ به بازوم چنگ انداخت و سمت تخت هولم داد
جونگین سعی کرد بیاد توی اتاق که یسونگ با ضربه ی محکمی که به سینه اش زد اون رو به عقب هول داد و در اتاق رو محکم بست و قفل کرد.
سمتم اومد و روی تخت هولم داد.
به آرنج روی تخت افتادم.جیسونگ : میخوای چه غلطی بکنی؟؟؟
جلو اومد که روی بدنم بخوابه ، پاهامو بالا آوردمو محکم به سینه اش ضربه زدم.
روی زمین پرت شد ، سریع از روی تخت بلند شدمو سمت در رفتم.
تا دستمو روی کلید در گذاشتم ، از پشت بغلم کرد و محکم بهم چسبید ، دستش رو پایین سمت دیکم برد و از روی شلوار شروع به مالیدن کرد.
عصبی شدمو شروع به تقلا کردم.
با آرنجم به شکمش ضربه میزدم و پاهامو رو محکم چفت کرده بودم تا بهم دست نزنه.یسونگ : انقدر تکون نخور جیسووونگ
جیسونگ : خفه شووو آشغال ، ولم کن بهم دست نززززنتقلاهام فایده نداشت ، اون خیلی حرفه ای بدنم رو می مالید.
عصبی شدم خیلی زیاد ، اون آشغال چطور جرئت کرده بهم دست بزنه؟
با سرم توی دهنش کوبیدم ، چند قدم عقب رفت و با دستاش روی صورتش رو پوشوند.
سمتش رفتم و با لگد محکم به دیکش زدم.
با دستاش بین پاهاش رو گرفت و روی زمین افتاد.
از درد به خودش می پیچید ولی به جهنم بذار بمیرررره.
با صدای کوبیده شدن چیزی به در از در فاصله گرفتم.
یهو در محکم باز شد و بابای جونگین جلوم ظاهر شد.
جونگین و فلیکس سمتم اومدن و بغلم کردن.
بابای جونگین خطاب به ما گفت
ŞİMDİ OKUDUĞUN
Emotions within °minsung°
Hayran Kurguکاپل اصلی : minsung _ changlix _ hyunin _ chanmin کاپل فرعی : chanlix _ 2min ژانر : عاشقانه _ فول اسمات _ درام 🔞 روز های پخش : جمعه