Part 65

1.2K 232 131
                                    

های گایز خوشحال میشم به فیکشن جدیدم🔹️dark love🔹️ سر بزنین و ازم حمایت کنین.

"نویسنده"

هیونجین : مشکلی پیش اومده؟
سانگیون : منو ببخشید که مزاحمتون شدم
هیونجین : مشکلی نیست ، امرتون رو بگین لطفا
سانگیون : یه وکیل خیلی خوب و ماهر براتون پیدا کردم ، اگه وقت دارین تا بریم به دیدنشون.
هیونجین : بله حتما الان آماده میشم
سانگیون : پس من توی ماشین منتظرتون میمونم
هیونجین : باشه

هیونجین توی اتاق برگشت و سمت حموم رفت ، جونگین پشت سرش رفت و دم در حموم شروع به صحبت کرد

جونگین : میخوای بری وکیلی که سانگیون شی معرفی کرده رو ببینی؟

هیونجین کاملا برهنه شد و زیر آب رفت

هیونجین : آره
جونگین : منم میام

هیونجین شامپویی از قفسه آویز روی دیوار برداشت و مقداری روی دستش ریخت

هیونجین : تو بهتره استراحت کنی

شامپو رو روی سرش ریخت و با دستاش سرش رو ماساژ میداد تا خوب کف کنه.
بعد از کف کردن سرش با همون کف ها بدنش رو شست.
جونگین خنده ای کرد

جونگین : چرا با شامپو بدن تن ات رو نمی شوری؟

هیونجین زیر آب رفت و کاملا خودش رو شست و آب رو بست و با خنده رو به جونگین زمزمه کرد

هیونجین : آخه عجله دارم

جونگین خنده ای کرد و توی اتاق برگشت و از روی چوب لباسی حوله ای برداشت و سمت حموم برگشت.
هیونجین لبخندی زد و حوله رو ازش گرفت.

جونگین : صبر کن منم حموم کنم باهم بریم.

هیونجین بوسه به لب های گرم و پرحرارت جونگین زد.

هیونجین : عزیزم تو الان حال نداری ، رنگ چهره ات هم پریده ، استراحت کن شب که برگشتم همه چی رو برات توضیح میدم

هیونجین از حموم بیرون اومد و سریع سمت کمد لباسی رفت و یه پیرهن سفید و یه شلوار جین مشکی انتخاب کرد.
جونگین سشوار رو از توی کشوی کنار تخت درآورد و در حینی که هیونجین لباس های بیرونی اش رو می پوشید ، موهای لخت و نازک هیونجین رو خشک میکرد.
بالاخره هیونجین آماده شد و هردوشون سمت در خروجی خونه رفتن.
هیونجین در رو باز کرد و از خونه بیرون اومد و وارد کوچه شد.
ناگهان فردی موزی و جسور از پشت درختی بیرون اومد و مشغول تماشای هیونجین شد.
اون هیونمین بود که اومده بود ، چیزی از گذشته یا حال هیونجین بدست بیاره تا اونو تحت فشار بذاره و همه ی ارث رو ازش کش بره.
با حرص به هیونجین زل زده بود که با بیرون اومد فرد دومی از در خونه ، چشماش از تعجب گرد شد.
هیونمین چشماش رو ریز کرد تا مطمئن بشه جونگین همون پسر بانمکی عه که توی پارکینگ باغش ملاقات کرده بود.
جونگین با بیحالی سمت هیونجین رفت و روی پنجه ی پاهاش ایستاد و بوسه ای به لب های هیون گرفت.
با این حرکتش ، نیشخند هیونمین پررنگ شد و آروم زمزمه کرد.

Emotions within °minsung°Where stories live. Discover now