part3

3.4K 283 8
                                    

-ولی واقعا از ته دل بوده؟ از رو علاقه نه شهوت؟

-چرا نمی زاری امتحان کنم؟

جانگکوک سمتش خم شد و ته هم همینکار کرد. ولی قبل از اینکه جانگکوک بخواد لب هاش ببوسه ته عقب کشید.

-من نمی تونم... بای جانگکوک

در رو باز کرد و به سمت ساختمون دوید.جانگکوک گیج شده بود شونه ای بالا انداخت. ماشین رو روشن کرد و از اونجا دور شد.

-هی چیم

وارد اپارتمان شد و رفیق صمیمش رو در حالی که روی مبل نشسته بود دید. به نظر می رسید داره با یه نفر چت میکنه-سلامدوباره سراغ چت کردنش رفت.

ته مسخره گفت:

-داری با کی چت میکنی؟ یه پســـــــــــر؟

جیمین چشم هاش چرخوند و خندید

-خفه شو

ته خنده ای کرد.

-واقعا چرا پرسیدم تو هیچ وقت با پسرا چت نمی کنی

جیمین دست از تایپ کردن برداشت و سرش بالا اورد.

-چی؟ این چه معنی میده؟

ته متوجه حالت چهره جیمین شد.

-نه من منظورم این نبود...

-چون نمی تونم هر روز مثل تو پسر ها سمت خودم بکشم درسته؟ اره من منظورت کاملا فهمیدم

جیمین سمت اتاقش رفت و در بست.

-جیمین جیمین در رو باز کن من معذرت میخوام

ته همینطور به در می کوبید و جیمین اهمیت نمی داد.

-تو می دونی منظور من این نبود. چیم، لطفا در رو باز کن.

جیمین اهی کشید و بلند شد تا در رو باز کنه

-من متاسفم

ته محکم بغلش کرد.

-من فقط از خودم ضعف نشون دادم. زیاد بزرگش نکن. من خوبم

جیمین هم متقابل بغلش کرد.

-قرار کوچیکت با جانگکوک چطور بود؟

جیمین روی تخت نشست و ته هم روی صندلی کنار میز نشست.

-خوب بود. یکم درمورد گذشتش فهمیدم. ولی چیم تقریبا نزدیک بود ببوسمش

جیمین هول شد.

-تـــــه!

-می دونم. اون گفت که هیچ وقت بوسه ای از روی عشق نداشته و منم خب اینطوری بودم که بزار نشونت بدم، اونم خیلی راحت قبول کرد. هر دومون هم شدیم و من پسش زدم... اوه خدایا شکرت

-شما تازه هم دیدید

-مساله این نیست.

-مساله این نیست دیوونه. ته من فکر می کنم از همون اول نباید باهاش رابطه برقرار می کردی

MAFIAWhere stories live. Discover now