کمی بدنش تکون داد و التش به ته حلقم زد و من سرعتم بیشتر کردم.
همینطور که دیکش ساک می زدم شق کردم.
-اره، همینطوری ادامه بده، بیبی
ناله کرده و من ادامه دادم. نفسش رو می شنیدم و فهمیدم نزدیک کام شدنه.
نمی خواستم بیاد. التش از دهنم بیرون کشیدم و صدای پاپ مانندی شنیده شد.
بالای سرش خزیدم.
-اول من بکن!
نگاه گرسنه ای داشت و فهمیدم میخواد روم خیمه بزنه.
مستقیم سمت گردنم رفت و با اولین بوسش روی پوستم ناله ای کردم.
زیر باسنم گرفت و من دست هام روی شونه های عضله ایش گذاشتم.
بلند و همینطور که لب هاش لیس می زد لوب رو برداشت.
-کار سریع تر میکنه. پس نگران نباش باشه؟
کمیش رو روی دست هاش ریخت و من سر تکون دادم.
احساس کردم انگشتی داره داخلم میشه و نفس عمیقی کشیدم.
اون اروم انگشتش بیرون می کشید و فرو می برد و من چشم هام بستم.
دومین انگشتش واردم کرد و کمی سرعتش پایین اورد و سریع دوباره به روند قبل برگشت.
وقتی بیرون کشید ناله کردم. اماده کردنم رو تموم کرده بود.
التش پمپ کرد؛ اماده برای کردنم.
سر التش مقابل سوراخم قرار داد و فرو برد. با تلاش بیشتر واردم شد و من بلند ناله کردم.
می دونستم بزرگه ولی نمی دونستم اینقدر بزرگه.
***
(یونگی)
تمام چیزی که احساس کردم نعمت بود.
اون از هر لحاظ عالی بود.
اروم تر حرکت کردم و سانتیمتر سانتیمتر از خودم جا دادم و دوباره عقب کشیدم و دور دوم عمیق تر از قبل فرو رفتم.
ناله های زیباش رو می شنیدم. پوزخندی زدم.
-شل کن...، بچرخ عزیزم.
بیرون کشیدم و اون چهار دست پا روی تخت اماده شد. به طوری که سرش روبروی تاج تخت بود.
داخلش شدم و اون همینطور که به تاج تخت چنگ می زد تا خودش نگه داره فریاد کشید.
به باسنش ضربه زدم و ناله ای کرد.
با دست هام روی دهنش محکم و محکم تر ضربه زدم.
متوجه شدم چشم های جیمین دارن برمی گردنم و می تونستم ببینم چه لذتی رو با هر ضربه احساس میکنه.
التش رو گرفتم و فهمیدم مثل سنگ سفت شده. لمس التش و چهره شهوتناکش بیشتر تحریکم می کرد. تنها چیزی که می خواستم کام شدن داخلش بود.
![](https://img.wattpad.com/cover/274049343-288-k997376.jpg)
YOU ARE READING
MAFIA
Actionجئون جانگکوک سر دسته یه مافیای معروف و خشن اتفاقی به یک کافه میره و اولین عشقش می بینه اون نمی تونه عاشق بشه، عشق برای مافیا یعنی ضعف. اگر اون پسر وارد بازی بشه میشه نقطه ضعفش... تهیونگ حسابدار یه کافه کوچیک وسط شهره. یه پسر بی غل و غش همراه رفیق...