✨🔥Savior🔥✨ part:18

640 201 34
                                    

_:فقط خواستم بگم که بچه دماغو ،گشنمه!

با لحنی که بر عکس دفعات پیش حتی ذره ای پوکر و تمسخرامیز نبود و فقط یه حس تعجب عجیبی در اون موج میزد،به پسر جمع شده داخل مبل که شدیدا بینی و چشم هاش همرنگ مبل قرمز رنگی که در اون نشسته بود، شده بودن خیره شد.

_:حالت خوبه امگا؟

طوری که به سمت امگا قدم برداشت و با صدای آروم و نرمی ازش این سوال رو پرسید،بکهیون رو به تعجب کردن و زیر چشمی در نظر گرفتن رفتارهای عجیب اون دراز وادار کرد.

+:معلومه که خوبم!
چرا باید بد باشم؟

با جوابی که قطعا با حال درونیش تفاوت زیادی داشت به آلفای خیلی نزدیک شده بهش جواب داد و با جا به جا کردن جزئی باسن گرامیش،خودش رو مثلا کمی از آلفای عجیب شده دور کرد..

چانیول دستی به پیشونی عرق کرده و صورت سفید شده اش کشید و با حال نامناسبی که با توجه به بوی شدید امگای کنارش حتی بدتر هم شده بود،نفس عمیقی کشید و با تردید نگاه دیگه ای به صورت معصوم و متعجب بکهیون کرد.

_:بوت داره خفم می‌کنه لعنتی...

با بیچارگی که از لحنش سرازیر بود بیان کرد و این دفعه هدف دست هاش رو ،به طرف شقیقه های دردناکش تغییر داد و با مالش محکمی که بهش داد،سعی کرد خودش رو از دردی که قطعا بخاطر رات لعنتیش بود خلاص کنه...

با دیدن جمع شدن بینی کوچیک بکهیون و اخم کیوت وسط پیشونیش،رسما یه دور به تمام مقدسات واصل شد و با آویزون شدن از گردن تمام اون هایی که میپرستیدتشون،از کیوتی این بچه که حتی داخل این چند روز بهشون دقت نکرده بود،هق عمیقی زد..

_:پارک چان..امگاها فقط موجودات بی ارزشن!

+:میگم چرا انقد بوت زیاد شده؟

با شنیدن صدای کنجکاو بکهیون،دست های چسبیده بهم و دعا کننده اش رو باز کرد و با همون صورت رنگ پریده و انگار که روح از بدنش خارج شده،به دست های ظریف بکهیون که به طرف بینیش رفت و پیف پیف کوتاهی گفت خیره شد.

_:تو نفهمی یا خودت رو زدی به نفهمی؟

جوری جمله اش رو گفت،که انگار سعی کرده نهایت کنترل رو روی خودش داشته باشه و به زور به سمت اون بچه یورش نبره و کله کوچیکش رو از جا نکنه!

طوری که آلفا خودش رو کنترل کرده و به شهوتش اجازه حمله به سمت اون امگا و مارک کردنش رو نداده بود، واقعا نشون میداد که چانیول آلفای با درک و عاقلیه!

هرچند گیجی همیشگی اون احمق شدیدا روی مخ نداشته اش می‌رفت!

بکهیون با استشمام بوی گل رز و شرابی که بنظر میومد قاطی اون بو شده باشه و ترکیب شهوت برانگیزی درست کرده بود،دستش رو بیشتر روی بینیش فشار داد و با گیجی و البته اخم به گرگ آروم کنارش زل زد..

🪐🔮𝚂𝚊𝚟𝚒𝚘𝚛🔮🪐ناجـیWhere stories live. Discover now