✨🌱Savior🌱✨part:12

640 235 14
                                    

ممنون میشم ووت بدید...^^

با دست های دستکش دارش،جاروی سیاه شده و بو دار مدرسه رو برداشت و چشم هاش رو از حجم بوی بد اون شیئ کثیف بست!
اگه سالها پیش تو مدرسه بهش میگفتن یه روزی قراره مثل اون آجوشی بدبختی که هر سری با بچه های کلاسشون یه بلایی سرش می‌آوردن با جاروی همیشه کثیف مدرسه، دستشویی یه مدرسه خرابه رو تمیز بکنه،قطعا انقدر به حرفش می‌خندید که میمرد و همچین روزی رو نمی‌دید!
تکخند آرومی زد و برای سرنوشت داغ کرده اش تاسف خورد،اون قطعا رد داده بود...

_:من دیگه تمیز نمیکنم!!!!

چانیول با صدای بلندی غر زد و با وسواس، سعی کرد برخوردش با دیواره های تنگ اون دستشویی کثیف رو به حداکثر برسونه و ازون جای بوگندو که حتی برای چند ثانیه هم موندن درش امکان نداشت فرار کنه...
هرچند هیکل گندش کاملا این نظریه رو به چوخ می‌سپرد و سعی داشت به دیواره های سیاه رنگ اون مکان طلسم شده مالیده بشه...
چانیول چشم غره ای به دیوار های کثیف داد و با حرص به بکهیون نگاه کرد.
واقعا این همه راه از قبیله آلفا پرستشون بیرون اومده بود و به همچین جهنمی پا گذاشته بود؟واقعا به چه دلیلی؟از اینکه باهاش خوب رفتار میشد ناراحت بود یا از اینکه گوه یک سری بچه رو جمع میکرد زیادی راضی بود؟
زیر لب خودش رو از اینکه همچنان با این بچه فقیر و احمق میگشت لعنت کرد ولی خب قطعا از اینکه توی کوچه ها بخوابه بهتر بود..
همینجور که داشت کل هیکل کوچیک بکهیون رو با چشم های درشتش بررسی میکرد، نگاهش آروم روی زخم کوچیکی که روی صورت پسر بخاطر برخورد محکمش به آینه دستشویی به وجود اومده بود سر خورد.
اون بچه حتی یزره هم به خودش رحم نمی‌کرد!تو این دو روزی که با اون احمق گشته بود،تقریبا میتونست بیست تا زخم رو از سراسر بدنش پیدا کنه!
برخورد محکمش به میز داروخونه،برخوردش به قفسه های دارو،برخوردش به دیوار داروخونه،ضربه ی محکمی که با بالا آوردن سرش باز هم به میز خورده بود...
نیشخند آرومی زد و کامل از دست شویی خارج شد و سعی کرد کمی از هوای بیرون رو وارد ریه هاش بکنه...
بکهیون با شنیدن صدای تق باز شدن سوراخ اون توالت لعنتی،لبخند پیروزی زد و تقریبا داخل دستشویی تازه تمیز شده ولو شد.
کارش به جایی رسیده بود که بخاطر باز شدن لوله توالت مدرسه لبخند می‌زد!در همین رد داده و در همین حد خسته!
بدن خستش رو تکون داد و سعی کرد با درد زانو هاش که چند دقیقه پیش به توالت برخورد کرده بود(:/) کنار بیاد...
از دستشویی که داخلش قرار داشت خارج شد و درش رو با خوشحالی بست..
هرچند با دیدن سه تا دستشویی که با همون کثیفی قبل باز مونده بودن بهش دهن کجی میکردند لبخندش پرپر شد و هق کوتاهی زد..
+:چانیول کجا رفت؟
با درموندگی زمزمه کرد و دست کش هاش رو بزور از دست هاش خارج کرد و روی سکوی شستن دست قرارشون داد.
چشم هاش رو مالوند و همون‌طور که غرغر میکرد،به طرف جایی که چانیول رفته بود حرکت کرد.
ولی قبل از اینکه بتونه از دست شویی خارج بشه،چانیول دست به سینه و با اخم وارد شد و با همون قیافه ناراضی بهش زل زد.

🪐🔮𝚂𝚊𝚟𝚒𝚘𝚛🔮🪐ناجـیOnde histórias criam vida. Descubra agora