تعداد دفعاتی که از شدت خستگی و فشار روش بیهوش شده بود و دست و پاها یا حتی صورتش بخاطر یکدفعه ای افتادش زخمی شده بودن،تقریبا از دستش در رفته بود.
البته هیچکدوم از اونها تا وقتی که بکهیون با چهره رنگ پریده و بدن سردی که یکم زیادی ترسناک بود روی تخت درمانگاه کوچیک اون شهر لعنت شده خوابیده بود،مهم نبود.چانیول حتی به یاد نمی آورد آخرین دفعه ای که با خیال راحت سرش رو روی بالشت گذاشته بود و خوابیده بود کِی بود.
یا آخرین دفعه ای که با اشتهای باز و گرسنگی به سمت غذا کشیده شده بود و مثل همیشه با وحشیانه ترین حالت ممکن غذاش رو میخورد کِی بود.
اون حتی آخرین باری که از ته دل خندیده بود رو به یاد نمی آورد و چه جالب که حتی به هیچکدوم از اونها اهمیت نمیداد و با بدنی که ضعیف تر از هر روز بود،دوباره مثل همیشه به گوشه ای زل زده بود و تنها چیزی که از ذهن خوابیده اش میگذشت "بکهیون" بود.شاید چون تموم اون آخرین دفعه ها با لطف رفتن بکهیون تبدیل به آخرین ها شده بودن و با برنگشتن بکهیون به زندگیش،جز آخرین ها بنظر میرسیدن...
:هیونگ
بهتره بری و چیزی بخوری
اینجا موندن فعلا هیچ سودی برای دوتاتون ندارهجونگین با لحن ارومی،درحالی که با آرامش خاصی شونه های مرد بزرگتر رو حمایت وارانه میفشرد،زمزمه کرد و چانیول رو از خیرگی بیش از اندازه اش که باعث درد چشم های بزرگش شده بود،در آورد.
_:گرسنه ام نیست.
:ولی تو از دیروز چیزی نخوردی هیونگ
_:که اینطور
چانیول با بی توجهی کامل،وقتی که سعی میکرد راس دیدش رو به سمت اتاقی که بکهیون داخلش بستری شده بود ببره،زمزمه کرد و حتی متوجه نشد که اشک هاش ،دقیقا کِی ریزش کردن.
: مطمئن باش وقتی که بکهیون بهوش اومد بخاطر این چهره زشتت پیش اون مون روانی میره و سه تامون رو به چپش میگیره !!
:ممنون از طرز فکر جذابت کیم جونگین !
مون با لبخند خشک و ترسناکی که با دیدن اون دو سریعا روی صورتش تشکیل میشد،زمزمه بهت آوری کرد و جونگین که از دیدن اون روح روانی بیزار بود،با یکدفعه ای دیدش هین کوتاهی کشید.
:بهتره دوباره به هیونگم نپری مون وگرنه بعید نیست که مثل خودت یه بادمجون زیر چشم هات بکارم !
:کسی که باعث درد و رنج و حتی مرگ کسی میشه مستحق این درد و حتی بیشترشه !
مون درحالی که زیر لب غرش میکرد و نفس نفس زدن های بلندش کاملا به گوش های دو پسر داخل اتاق میرسید،با صدای بلندتری گفت و البته که چانیول همچنان با بی توجهی به بحث اون دو اشک هاش رو آزادانه رها کرده بود و حتی براش مهم نبود که کبودی زیر چشم هاش بخاطر این موضوع چقدر درد میکنن.
VOUS LISEZ
🪐🔮𝚂𝚊𝚟𝚒𝚘𝚛🔮🪐ناجـی
Loup-garou🪐🔮𝚂𝚊𝚟𝚒𝚘𝚛🔮🪐 •~تمام شده~• 𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞:𝑊𝑒𝑟𝑒𝑤𝑜𝑙𝑓,𝑂𝑚𝑒𝑔𝑎𝑣𝑒𝑟𝑠𝑒,𝑅𝑜𝑚𝑎𝑛𝑐𝑒,+17,𝐒𝐦𝐮𝐭,𝐻𝑎𝑝𝑝𝑦 𝑒𝑛𝑑~🌸 Release days: Wednesdays💕✨ 𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞:𝐶ℎ𝑎𝑛𝑏𝑎𝑒𝑘~(𝑠𝑢𝑟𝑝𝑟𝑖𝑠𝑒) 𝐖𝐫𝐢𝐭𝐞𝐫:𝑆𝑒𝑏𝑜𝑜𝑚_𝐿 𝐒𝐲𝐧𝐨𝐩𝐬...