+:چه کاری باید انجام بدم؟بکهیون خیره به مردی که حتی جو سنگین، روی مولکول های لباس اون هم دیده میشد و بر عکس بکهیون که خوش و خرم و با لباس گیلاسیش جلوی اون مرد هیکل درشت ایستاده و با ذوق مثل پاپی ها درحال تکون دادن دم خیالیش بود،استوار ایستاده و درست مثل طعمه هوس انگیزی به پسر بیخیال رو به روش نگاه میکرد..
:اومم...شاید باید از کاری که قراره انجام بدی سر نظر کنم و تورو وارد کار دیگه ای بکنم؟
مرد با نیشخند ترسناک و دیوثانه ای خیره به چشم های براق و پر از اشتیاق بکهیون گفت و پسر کوچکتر با نفهمیدن منظور مردی که با نگاه ترسناکش درحال قورت دادن پسر بود،نفس عمیق اما آرومی کشید..
+:بله؟
:لازم نیست نگران باشی.
کار خوبی داری و حقوق خوبی هم بابتش میگیری..+:به هرحال باید بدونم قراره چه کاری انجام بدم مگه نه؟
بکهیون با حس خفگی ناگهانی که از اون مکان تاریک و مرد گنگ رو به روش پیدا کرده بود،سرفه مصلحتی کرد و با کمی مالوندن چشم هاش و سعی در بهتر دیدن اطرافش،چشم هاش رو ریز کرد... احساس خوبی به این ماجرا،یا درواقع کاری که آگهی اون رو در جلوی مغازه ای دیده بود نداشت...
:اومو! تو چقدر سخت میگیری پسر جون..
این کاریه که مطمئنم میتونی بهترینتو توش نشون بدی بیون بک هیون شی... !و اون نیشخند ترسناکی که دوباره زد،باعث شد بکهیون با اخم غلیظی که معمولا روی صورت کیوتش شکل نمیگرفت و باعث فشار سرش نمیشد رو به وجود بیاره و با همون وضع سرش رو تکون بده.
+:کارم از کِی شروع میشه؟
:سوال خوبیه.
از همین امشب بیون شی...نه...
قطعا چهره مرد ترسناک جلوش و نیشخند های منظور دارش نمیتونستن بی دلیل باشن !
نه تا وقتی که چشم هاش لحظه به لحظه بدن بکهیون رو بیشتر از قبل سوراخ میکردن و درست مثل لیزر نامرئی درحال تیکه تیکه کردن بدن پسر کوچکتر بود....+:شب میبینمتون...
:هوم...میبینمت
با تعظیم کردن و بررسی دوباره وضعیت اتاقی که وارد اون شده بود،نگاهش رو از مرد جلوش گرفت و با تمام سرعتی که از پاها و بدن خودش انتظار داشت،شروع به راه رفتن کرد...
به چه دلیل جهنمی کاری که حتی نمیدونست چیه رو قبول کرده بود و اون سند کوفتی رو امضا کرده بود....بکهیون با وجود مود اون مرد واقعا نمیتونست تا شب آرامش خیال داشته باشه و صاف صاف تو جاش راه بره....
کاری که شب ها انجام میشد قطعا کار ترسناکی بود...مگه نه؟_:چت شده ؟ چه کاری قراره انجام بدی؟
چانیول با دیدن خارج شدن بکهیون از اون خونه و احساس بی توجهی پسر امگا به خودش،این رو پرسید و با کشیدن نفس عمیقی،به دنبال پسر کوچیکتر راه افتاد...
![](https://img.wattpad.com/cover/273066498-288-k569092.jpg)
VOCÊ ESTÁ LENDO
🪐🔮𝚂𝚊𝚟𝚒𝚘𝚛🔮🪐ناجـی
Lobisomem🪐🔮𝚂𝚊𝚟𝚒𝚘𝚛🔮🪐 •~تمام شده~• 𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞:𝑊𝑒𝑟𝑒𝑤𝑜𝑙𝑓,𝑂𝑚𝑒𝑔𝑎𝑣𝑒𝑟𝑠𝑒,𝑅𝑜𝑚𝑎𝑛𝑐𝑒,+17,𝐒𝐦𝐮𝐭,𝐻𝑎𝑝𝑝𝑦 𝑒𝑛𝑑~🌸 Release days: Wednesdays💕✨ 𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞:𝐶ℎ𝑎𝑛𝑏𝑎𝑒𝑘~(𝑠𝑢𝑟𝑝𝑟𝑖𝑠𝑒) 𝐖𝐫𝐢𝐭𝐞𝐫:𝑆𝑒𝑏𝑜𝑜𝑚_𝐿 𝐒𝐲𝐧𝐨𝐩𝐬...