✨🌺Savior🌺✨ part:22

521 184 13
                                    


+: چانیولا...باسنم میسوزه!

بکهیون سر جاش ایستاد و با دستی که روی باسن برجسته اش گذاشت و قسمتی ازش رو لمسش کرد،چشم های پاک و قرمز شده ی آلفای بیچاره رو به سمت پایین تنه اش کشوند و باعث گشاد شدن چشم های خمار و خسته چانیول شد...

_:داری چه غلطی میکنی؟

+:باسنم میسوزه!!!!!

با جیغ نه چندان مردانه بکهیون کمی از جاش پرید و با گذاشتن دست های بزرگش و پوشوندن چشم ها و شقیقه دردناکش،به وحشی بازی های پسر کنارش که امشب به طرز عجیبی رو مخش می‌رفت پایان داد...
البته که فقط دید خودش رو از این صحنه به شدت احمقانه پنهان کرده بود و کسی که این وسط به مسخره ترین حالت ممکن درحال لذت بردن بود، بکهیون مست بود که با سرخوشی و لذت درحال تماشای گوش های سرخ شده آلفا بود..

_:به چه دلیل کوفتی؟

+: میسوزه...چیکارش کنم؟

با لحن مظلوم شیطان کنارش، دورادور فحش بلند و مسخره ای به سازنده امگای ترسیده بغلش داد و با دیدن لرز رفتن اون بچه،چشم غره ترسناکی بهش داد..
آلفا،از اینکه زندگی هر سری چشم هاش رو با رفتار های عجیب موجود ترسناک بغلش رو به روش میکرد و چانیول رو هر سری دچار بحران ترس زیادی در درونش میکرد،واقعا خیلی ناراضی بود...

_:بکشش پایین!

+:چیو؟؟

جوری که اون بچه سریعا بعد از اتمام حرفش بهش جواب میداد و با اون چشم های افتاده و درشت شده بهش زل میزد و لب های لعنتیش رو آویزون میکرد،باعث میشد چانیول از اینکه خودش جلوی بکهیون مصمم برای خوردن اون سوجوی کوفتی رو نگرفته و حالام با یه بچه دوساله هم صحبت شده به فحش بگیره و هر چند لحظه یکبار بخواد سر دردمندش رو به دیوار سوراخ شده خونشون بکوبه!

دست های درشتش رو از روی سرش برداشت و با صورت جدی و ترسناکی که با وجود قیافه معصوم آدم رو به روش به سختی نگهش داشته بود دست به سینه شد.

نگاه سرتاپایی به پسر بچه جلوش کرد و با مستقیم خیره شدن به چشم های خمار و معذب شده بکهیون به آرومی لب زد:

_:میکشی پایین یا نه..؟

با جدیتی که ناخودآگاه باعث مطیع تر شدن بکهیون مست شده بود گفت و با حالت منتظری به پایین تنه اون بچه که به لطف شلوار کوچیک و تنگ و البته پاره اش به چشم میومد خیره شد..

بکهیون با حالت معذبی که باعث بیشتر سرخ و ملتهب شدن لپ های آب رفته اش شده بود قسمت کمی از شلوارش رو به همراه لباس زیرش پایین کشید و بی هیچ علتی با چشم های پاپی طورش به اون آلفای هنگ کرده خیره شد..

ذهن چانیول قطعا از عجیب ترین پدیده های جهان بود، وگرنه کدوم احمقی هم زمان درحال تحسین بدن یه پسرِ از قضا مست بود و هم از سرخی واقعی کون بچه جلوش نزدیک به قهقهه زدن بود؟

🪐🔮𝚂𝚊𝚟𝚒𝚘𝚛🔮🪐ناجـیOnde histórias criam vida. Descubra agora