سلام به همگی.
این قسمت کوتاهه چون از پوسترش باید فهمیده باشید مخصوص بازگشت چه کاپلی به قصهمونه. این پوستر خیلی قشنگ رو صفیدکم واسم درست کرده و من خون دلها خوردم تا نوبت استفادهش برسه. دلم براتون یه ذره شده بود.
📌✂️📏(( چانیول لرزش موبایل توی جیبش رو احساس کرد. لی تمین بود.
_الو؟ سلام هیونگ.
_سلام چانیولآ. اگه تنهایی و دور و برت بکهیون نیست بگو که به حرفم ادامه بدم وگرنه برو یجایی که کسی نباشه!
_هیونگ من تنهام. راحت باش حرفتو بزن.
_دلم میخواد یه سفارش ویژه بهت بدم. طراحی و خیاطیشم فقط و فقط خودت انجام بدی. همهی هزینههای پروژه هم با خودم. اسپانسر منم.
اون استرس اولیه چانیول بخاطر تماس تمین و اصرارش برای نبود بکهیون اون اطراف تقریبا از بین رفته بود. به نظر نمیرسید خبر بدی در کار باشه.
_حتما هیونگ. راستش الان یکم گیج شدم. قضیهی نبود بکهیون هیونگ اطرافم حین این تماسو متوجه نشدم.
تمین خندهای کرد و گفت:
_درسته. این یه سفارش دور از چشم بکهیون و برای بکهیونه! مدتهاست دنبال یک طراح و خیاط درست و حسابی که بتونه در حدی باشه که واسهی بکهیون لباس بدوزه میگردم. اما باز هم طبق معمول دقیقهی نود به نتیجه رسیدم. به نظرم هیچکسی به اندازهی تو از پس این ماموریت مخفی بر نمیاد چانیول. تو کنارشی و راحت میتونی سر از سایز و چیزای دیگهی هیونگت در بیاری و براش لباس طراحی کنی. قبل تولدش باید لباس آماده بشه. من قراره براش نقش بازی کنم که متاسفانه تولد امسالش از حالت یه پارتی همگانی و بزرگ در میاد و دور هم قراره مهمونی کوچیک بگیریم، چون که برای چندتا مهمون مهم مشکلی پیش اومده و یه جورایی جشن بزرگ گرفتن بیفایدهست و...
تمین دقایقی که خیلی هم کم نبودند رو صرف توضیح همه چیز برای چانیول کرد. چانیول برای این پیشنهاد کار مخفیانهای که بهش شده بود، هیجان زده بود. مگه این خاصترین هدیهی تولدی نبود که میشد به بکهیون داد؟ این که خودش اون شخص باشه، همزمان هیجان و اضطراب زیادی بهش میداد. مسئولیت کمی نبود و مطمئن بود که تمین واقعا مدت زیادی درگیر انتخاب طراح و خیاط مخفی برای این هدیهی خاص مخصوص تولد بکهیون بوده. دلش میخواست خاصترین و بیسابقهترین لباس دنیا رو برای هیونگش بدوزه. لباسی که مثلش تا قبل از اون هرگز پیدا نشه. ))
_اجازه؟
بکهیون نباید اون اسکچها رو میدید و گرنه همه چیز خراب میشد.
_چیکار میکنی؟
چانیول با حفظ خونسردی برگههای طراحی دیگهای که واسهی کارای شرکت بغل دستش گذاشته بود، روی برگههای طراحی مربوط به ماموریت مخفیش گذاشت و لبخند ملیحی زد.
DU LIEST GERADE
Sew Me Love
Fanfictionپارک چانیول برای رسیدن به آرزوهاش مجبور میشه دورهای رو بهعنوان کارآموز پیش خیاط ماهر و معروفِ مشهورترین برندِ دنیا، بیون بکهیون، سپری کنه. و مهمترین چالش زندگی هر دوی اونها توی همین برههی زمانی رقم میخوره... 💕 #Sew_me_love 🧵 FICTION : برایم...