_ سلام پسرا بشینید .
مشخص بود که حتی برای بکهیون هم صدا کردن اون دو نفر با هم آسون نبوده .بکهیون روی صندلی اتاقش نشست و سعی کرد تمرکز کنه چی میخواد بهشون بگه . آسون نبود .
_ بابت مجوز ها همه چی حله . فقط ...
قیافه ی منتظر اون دو تا دوست احمقش باعث میشد بخواد سرشو به میز کارش بکوبونه .
_ سرمایه گذار و وارد کننده حتما باید با هم باشن . این خواسته ی طرف چینیه .
_ یعنی چی؟
اون ییشینگ احمق چرا متوجه منظورش نشد؟ یعنی باید بیشتر توضیح میداد .
_ یعنی تو و جونمیون با هم برید شانگهای .
_ عمرا !
شبه جمله ای که میون و شینگ با هم و با صدای بلند گفتن .
بکهیون نفس عمیقی کشید . بهرحال پیش بینی کردن همچین موقعیتی زیاد براش دور از ذهنم نبود .
_ چرا ! خیلی خوب هم میرین . ببینید برای من مهم نیست که دلتون نمیخواد برید . مطمئن باشید دشمنی ای با هیچ کدومتون ندارم . خودتون هم خوب میدونید حتما همه ی تلاشمو کردم که لازم نشه شما دو تا رو با هم بفرستم ! مجبورم . می فهمید ؟
خیلی کم پیش میومد بکهیون بخواد انقدر قاطع به یکی دستور بده و خب وقتی می داد هیچکس نمیتونست بهش نه بگه . و ییشینگ و جونمیون هم از این قاعده مستثنی نبودن .
ییشینگ و جونمیون از اتاق بکهیون اومدن بیرون . هر دوتاشون دو سمت مخالف هم ایستاده بودن و کلافگی از سر و روشون می بارید .
ییشینگ دستاشو توی موهاش فرو برده بود . دلش میخواست یه چیزی بگه اما نمیدونست دقیقا چی . جونمیون زودتر از اون تصمیم حرف زدنش رو گرفته بود .
_ فقط بخاطر بکهیون و پروژه تحملت میکنم جانگ یی شینگ .
و بعد ییشینگ رو همونجا تنها گذاشت . اما ییشینگ توی دلش با خودش فکر می کرد " کاش هنوزم برای من بودی اونوقت رفتن به این سفر دوتایی از بهشت رفتنم برام مهم تر بود "
📌✂️📏
بکهیون هنوزم بخاطر طرز صحبت کردنش با دو تا از بهترین دوستاش خودش رو سرزنش می کرد . اون اصلا نمیتونست جدی با یک نفر صحبت یا بحث کنه و اگه هم این کارو می کرد تا ساعت ها خود خوری میکرد . کاش این شرط کوفتی جلوش نبود . امیدوار بود دوستاش ازش ناراحت نباشن .
همینطوری برای خودش قدم می زد که خودشو رو به روی اتاق چانیول پیدا کرد . لبخند کمرنگی روی لباش نشست . حتی اسم چانیول هم بهش آرامش می داد . این بچه رو خیلی دوست داشت خیلی .
DU LIEST GERADE
Sew Me Love
Fanfictionپارک چانیول برای رسیدن به آرزوهاش مجبور میشه دورهای رو بهعنوان کارآموز پیش خیاط ماهر و معروفِ مشهورترین برندِ دنیا، بیون بکهیون، سپری کنه. و مهمترین چالش زندگی هر دوی اونها توی همین برههی زمانی رقم میخوره... 💕 #Sew_me_love 🧵 FICTION : برایم...