📍 چهل و چهار: شما چانیول هیونگ هستید؟ 📍

1.1K 475 105
                                    

] سلام چانیول. من پنج دقیقه با شرکت فاصله دارم. میشه بیای کوچه‌ی پشتی؟[

چانیول بعد از مکالمه‌ای که با بکهیون داشت به یسونگ پیام داده بود که مطمئن نیست امشب بتونن همدیگه رو ببینن و حالا اون بهش پیام داده بود.

_اوو داره میاد اینجا...

زیر لب با صدای خیلی ضعیفی گفت. این حرکت‌های سلبریتی واقعا قلبش رو می‌لرزوند. مرد جوان توی این مدت کمی که با هم رفت و آمد‌ کرده بودن، اون رو غرق محبت می‌کرد و همه‌ی این‌ها باعث استیصال پسر جوان می‌شد.

همیشه حالش رو می‌پرسید. به خلوتش احترام میذاشت. همه‌ی رفتار‌هاش پر از آرامش بود. لبخند می‌زد و به نرمی بخش‌های زخمی روح چانیول رو نوازش می‌کرد. چانیول این رو از احساس سوزشی که این‌جور وقت‌ها توی قلبش احساس می‌کرد، می‌فهمید. اون زمانی‌ که چشم به راه جرقه‌ای جدی توی رابطه‌ش با جونمیون بود، همین‌ها رو می‌خواست و حالا همه‌ی اون‌ها رو،داشت توی نقطه‌ای که به فکرش هم نمی‌رسید دریافت می‌کرد. و حالا که همه‌ی اون خواسته‌ها، هرچند غیر منتظره، برآورده می‌شدن، چانیول اون حسی رو که باید نداشت.

پسر جوان نمی‌دونست اون خلائی که تمام وجودش رو احاطه کرده از کجا نشئت می‌گیره و این موضوع حسابی اشتیاقش رو کم می‌کرد. اون نمی‌خواست این حقیقت رو که بعد از جونمیون آتش عشق توی وجودش رو از دست داده، باور کنه. خودش رو می‌شناخت و می‌دونست فقط نیاز به محرک داره تا پیداش کنه اما درک نمی‌کرد چرا حالا که همه‌چیز مُهیّا بود، مسئله حل نمی‌شد. انگار قلبش دنبال چیز دیگه‌ای می‌گشت.

📌✂️📏

_اون دوست‌پسر سابق چانیول نیست؟

یسونگ بدون هیچ حسی به اون سمت از کوچه پشتی نگاه می‌کرد. منیجر جواب داد:

_چرا خودشه.

یسونگ آهی کشید.

_یعنی کاری که دارم می‌کنم درسته؟

_یسونگ شی من مطمئنم که ایشون بخاطر چانیول برنگشتن. از وقتی اومدن فقط حوالی رییس جانگ پرسه می‌زدن.

یسونگ با شنیدن این موضوع، فقط کمی، برای چانیول دلش گرفت. باید از ماشین پیاده می‌شد‌.

_سلام چانیول.

با حفظ ظاهری که به لطف شغلش همیشه بلد بود، لبخند قشنگی به روی پسر قد بلند زد و محکم در آغوشش گرفت.

_گفتم ممکنه کارت با هیونگت طول بکشه و امشب هم دیگه رو نبینیم، بیام برای چند دقیقه هم که شده ببینمت.

زیر گوش پسر جوان زمزمه کرد و بعد سرش رو کمی عقب‌تر برد تا بوسه‌ی لطیفی روی گونه‌ش بذاره. اون همیشه این کارها رو می‌کرد اما این دفعه با دونستن این که اکس سابق چانیول داره تماشاشون می‌کنه، احساس راحتی نمی‌کرد. حواس خودش رو با دو بار پلک زدن متمرکز به چانیول کرد. قرار نبود توی این راه، الکی پا پس بکشه. اون پی همه چیز رو به تنش مالیده بود‌.

Sew Me LoveWhere stories live. Discover now