صبح روز بعد همه چی آروم بود. لویی مثل هر روز تو تخت کینگ سایزش تنهایی از خواب بیدار شد. کمی سردرد داشت که با قهوه صبحش برطرف میشه. پتو رو کنار زد و نشست. چشماشو مالید و شب گذشته رو مرور کرد. همه چی قشنگ بود. همه چی راجع به شبی که با اون گذروند قشنگ بود. به دوست جدید و کیوتش لبخند زد. ولی خیلی طولی نکشید که لبخندش محو شد.
لویی: واااای....زین!
سریع گوشی رو برداشت و بهش زنگ زد.
لویی سعی کرد خیلی گرم و طبیعی رفتار کنه شاید اینجوری کمتر فحش بخوره.
لویی :هی...صبح بخیر
زین: خفه شووو
لویی: چته وحشی
زین: تو چته؟ چرا دیشب منو با اونا تنها گذاشتی؟
لویی خندید: چند سالته بیبی؟ آخ راست میگی باید میذاشتمت مهدکودک بعد خودم میرفتم.
زین: خفه شووو. من کلا دوجمله با اینا حرف زدم اونم وقتی دعوا کردیم بعد تو منو مست و چت گذاشتی پیش اون هیولا ومعلوم نیست با اون دست و پا چلفتی کجا رفتی!
زین واقعا ناراحت و عصبانی بنظر میومد شایدم حق داشت اونم مثل لویی درونگراست و ارتباط برقرار کردن با آدمای جدید رو زیاد دوست نداره و لویی یه جورایی به این کار مجبورش کرده بود.
ولی لویی روش های خودشو برای جبران داره.
لویی: خیلی خب غرغرو ببخشید حالا فقط بگو کدوم پروژتو میخوای بندازی گردن من؟
زین خیلی ریلکس گفت: همه شو
لویی: گمشو پرو یه شب عشق و حال کردی غرت رو زدی حالا همه پروژهای این ترمتم میخوای من برات انجام بدم؟!
زین: اولا که اونجا هیچ دختری نبود پس عشق و حال اصلا واژه مناسبی برای توصیف اون شب نیست دوما...
لویی با یادآوری قیافه آویزون زین وقتی فهمید اون دوتا دختر همجنسگران و قرار نیست هیچکدوم تو تختش باشن ناخودآگاه خندید.
زین: کوفتتت... دوما یا همه پروژها یا... یا...یا....حداقل پروژه ترمودینامیکم رو بزن دیگه میدونی که بلد نیستم با اون نرم افزار کوفتی کار کنم.
لویی: از روز اول این نقشه پلیدو کشیده بودی و دنبال فرصت بودی بندازی گردن من باشه صگ خورد ولی اون نرم افزار کوفتی رو یاد بگیر لازمت میشه.
زین: باشه مامان جون حالا قطع کن میخوام تا کلاس ظهر فقط لش کنم سرم داره میترکه.
لویی: اوکی.فقط از اون پسر مو بلونده بپرس فکر کنم مهندسی کامپیوتر میخونه میتونه کمکت کنه.
زین : باشه مخ اونم میزنم
لویی: چییییی؟ مخ اون همممم؟مگه مخ لیامم زدی؟ تعریف کن ببینم.
YOU ARE READING
we made it
Fanfictionهری و لویی خیلی اتفاقی توی دانشگاه همدیگرو ملاقات میکنن. هری بخاطر خانواده و دوستاش علاقش به لویی رو پنهان میکنه و لویی با وجود علاقه زیادش به هری نمی خواد قبول کنه با یه پسر وارد رابطه بشه. این کشمکش فقط یکی از مشکلات سر راه این دو دانشجو باهوش دان...