Part 17

277 48 4
                                    

بالاخره جشن شروع شد. دی جی که یکی از بچهای دانشکده کامپیوتر بود حسابی پرانرژی شروع کرده. همه توی زمین رقص هستن. جلوی بار حسابی شلوغه و دخترا گروه گروه کنار هم مشغول پچ پچ راجع به لباس ها و پارتنرها هستن. هوای بیرون حسابی سرده ولی داخل سالن انقدر گرمه که شیشه پنجرهای بزرگ سالن بخار گرفته. کم کم تعداد مهمونا بیشتر و‌ بیشتر میشه. همه منتظر رییس دانشگاه هستن تا چند کلمه ای راجع به سالی که گذشت و همینطور سال آینده صحبت کنه. استادها ‌و خانوادهاشون که سن شون بیشتره روی مبل ها نشستن و شور و هیجان جوون ترها رو نگاه میکنن. یه روزی خودشون جای این بچها تو این دانشگاه درس خوندن و عاشق شدن. مشغول گپ زدن و یاداوری اون‌ روزا بودن که صدای میکروفون توجه شون رو جلب کرد:
- دانش آموزان سخت کوش دانشگاه امپریال لندن....

همه ساکت شدن و به سخنرانی کوتاه رییس دانشگاه گوش دادن. رییس قرار بود راجع به هزینهای سال بعد صحبت کنه و همه تا حدودی نگران افزایش شهریه شون بودن، وقتی متوجه شدن هزینهاشون تغییری نمیکنه همه هورا کشیدن و نوشیدن. همه بجز هری. اون فقط یه چیز براش مهم بود. اینکه چرا لویی تا الان نرسیده. تقریبا همه اومدن و هیچکس جشن آخر سال رو از دست نمیده. همه بجز زین و لویی. نفس عمیقی کشید و سعی کرد فکرای منفی نکنه. نگرانیش رو پنهون کرد و با صدای هورای بچها هری هم لیوانش رو بالا آورد و نوشید.
بعد از سخنرانی کوتاه پروفسور، خیلی طولی نکشید که همه مشغول خوش گذرونی شدن. هری و دوستاش کمی مست بودن و کنار زمین رقص به خاطره نایل از جشن سال پیش گوش میکردن. اون سال میو وقتی دید نایل کل مهمونی بهش چسبیده و بیخیال نمیشه لیوان لیمونادش رو‌ روی کت جدیدش خالی کرد. با یاداوری قیافه شوک شده نایل همه خندیدن ولی هری فقط پوست لبش رو جویید و بین جمعیت دنبال لویی گشت.
از دور هریس و چندتا از دوستاش با کلی سر و صدا نزدیک شدن. دور هری میچرخیدن و لباس رو‌ توی تنش تحسین میکردن. اون فوق العاده شده بود و مثل ستاره توی جشن میدرخشید. هری لبخند خجالتی زد و از هریس تشکر کرد. بعد از رفتن اونا لیام پیش دی جی رفت و مشغول خوندن شد.

 بعد از رفتن اونا لیام پیش دی جی رفت و مشغول خوندن شد

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

با آهنگی که لیام خوند همه به زمین رقص رفتن. نایل و میو هم همینطور ولی هری به نوشیدن کنار اونا ادامه داد. با چشمای منتظر کل سالن رو نگاه میکرد که متوجه وارد شدن دوتا پسر مرموز و جذاب شد. همه دخترا برگشتن سمت شون و سعی میکردن خودشونو بهشون نشون بدن شاید بتونن پارتنر امشب شون باشن.

we made itWhere stories live. Discover now