part59

2.2K 328 17
                                    

جونگکوک به قدری برام مهم شده بود که گاهی از خودم میپرسیدم
چطور قبلا بدون او زندگی میکردم. این مرد خشن و خودخواه و
مقتدر، نیمه گمشده من بود .
انقدر تو تصوراتم غرق بودم که متوجه باز شدن درب کابین شیشه ای نشدم. با دستی که روی شکمم نشست با وحشت از جا پریدم
که جونگکوک کنار گوشم زمزمه کرد:
" و بعد کنار گوشم رو بوسید. دستم رو عقب بردم
"نترس بیبی منم "
و سرش رو گرفتم و با صدایی که میلرزید غر زدم:
"منو ترسوندی "
"هیچ کس تا زنده ام نمی تونه بهت دست بزنه، پس هیچ وقت نترس"
گاز کوچیکی از شونه ام گرفت و با دستاش سینه هام رو قاب گرفت
و فشارشون داد که آهم هوا رفت و دلخوریم رو فراموش کردم. در
حالی که نفس نفس میزدم پرسیدم:
"چرا بهم نگفتی زودتر برمیگردی؟"
"نمیخواستم سورپرایزم خراب بشه"
"چه سورپرایز ی ؟"
"سکس غافلگیرانه. فهمیدم تو لیستمون کمه"
همونطور که داشت سینه ام رو ورز میداد دست راستش رو پایین
تر برد و دستش رو رو عضوم گذاشت و شروع به
مالش کرد. چهارروز جدایی و هورمون های خائن کار
خودشون رو کردند و من کمتر از یک دقیقه با فر یاد بلندی ارضا
شدم. جونگکوک چند لحظه منو تو بغلش نگه داشت تا لرزش بدنم
متوقف شد و بعد اروم منو جدا کرد و با چشمایی متعجب خندید:
"خیلی سریع بود. انتظارش رو نداشتم"
دستم رو دور گردنش حلقه کردم و با احساس بوسیدمش . پاهام رو
دور کمرش حلقه کردم که دست انداخت زیر باسنم و منو کاملا از
زمین کند. چند دقیقه عمیق بوسیدمش و بعد بوسه ای به بینی ش
زدم و تو چشماش با محبت زمزمه کردم: "سلام "
بوسه ای به سینه ام زد و بعد جواب داد: "سلام"
سرش رو زیر گردنم برد و بوسه ی خیس و عمیقی زد و بیقرار
گفت: "خدایا دلم برات تنگ شده بود"
منو بالاتر برد و عضوش رو روی ورودیم تنظیم کرد و آهسته منو
نشوند روش. چشمام رو بستم و از حس عضو کلفتش که داشت
دیواره هام رو کش می داد آه بلند ی کشیدم.
"همینه. آه بکش عزیز دلم. روی دیکم ناله کن"
و بعد حرکاتش رو تند کرد و خشن گفت: "داد بزن. بگو که داری
جر میخوری . بگو که سوراخ تنگت داره پاره میشه".
"آه کوک. وای خدایا. آره"
"دوستش داری ؟"
"اره اره محکم تر، خواهش میکنم محکم تر بکن"
صدای ضربه های محکمش تو فضای پرشده از بخار حمام اکو میشد
و پژواکش صدبرابر شهوتی تر به گوش من میرسید. کمی خودم رو
ازش فاصله دادم و به محل اتصال بدن هامون به هم نگاه کردم.
یکی از بالاترین لذت ها این بود که ببینم آلتش با چه سرعتی از
سوراخ من خارج و وارد میشه. انگار این جدایی روی اونم تاثیر داشت
چون از همیشه زودتر ارضا شد. منو به خودش چسبوند و تو گردنم
چند تا آه بلند کشید و خودش رو داخلم خالی کرد.
از کابین حمام که خارج شد می دونستم میخواد چیکار کنه. یکی
از حوله های حمام رو کف زمین پهن کرد و منو خوابوند روش و
خودش جلوم زانو زد. پاهام رو از هم باز کرد و انگشتش رو وارد
سوراخم کرد و بعد از اینکه خارجش کرد با لذت به جوی کامی که از
سوراخ نبض دارم راه انداخته بود زل زد. مثل همیشه با لبخند
پیروزمندانه ایه نگاهم کرد که لبخندی بهش زدم و دستم رو به طرفش دراز کردم. روم خم شد و تا وقتی از بوسیدنش سیراب
نشدم به بوسیدنم ادامه داد




_____________________

یه کاری میکنید شوک بهتون بدم ببینم درست میشه یا نه

My Diamond_kookminWo Geschichten leben. Entdecke jetzt