part76

2.4K 312 3
                                    

پوزخندی به حماقت همیشگیش زدم. به طرف نامجون رفتم و
کنارش نشستم :
"چت شده؟"
مایع لیوانش رو یکجا سرکشید:
"گند زدم. به معنای واقعی گند زدم و نمیدونم چه غلطی بکنم"
اخمام رفت تو هم. نامجون همیشه بیخیال کار ی انجام داده بود
که ازش پشیمون بود. خب این اتفاق خیلی نادری بود. منتظر موندم
تا توضیح بده که یه لیوان اسکاچ دیگه ریخت و شروع کرد:
"چند شب پیش رفتم به یکی از فاحشه خونه هامون. به لیان گفتم یه پسر برام بفرسته ".
خنده ام گرفت. امان از نامجون. ادامه داد:
"چند دقیقه بعد در اتاق زده شد و یه پسر وارد اتاق شد. یه جین تنش بود و یه تیشرت ساده"
"لیان هیچ وقت هیچ کس رو با این لباس ها سراغ مشتری
نمیفرسته"
یه قلپ دیگه خورد و گفت : " آره اما من اون موقع چنان محو
زیباییش شدم که به لباسش توجهی نکردم. با گونه های گل
انداخته بهم نگاه کرد و پرسید که من کیم نامجون هستم؟ فکر کردم
داره باهام بازی میکنه و خوشم اومد. با خشونت بوسیدمش و قبل
از ا ینکه خودمم بفهمم چی به چیه پسره لخت روی میز من
خوابیده بود و داشتم تمام بدنش رو لیس میزدم. یه تقه به در اتاق
خورد که با تشر گفتم هر کی پشت دره بره گمشه. بیشتر از
یکساعت پسره رو کردم. حتی کارم که تموم شد بهش گفتم شب بعد هم بیاد"
اینبار چشمام از تعجب گشاد شد. تا حالا ندیده بودم نامجون با یه
نفر بیشتر از یه شب باشه. سری تکون داد و گفت :
"آره میدونم . برا ی خودمم عجیب بود. اما انقدر ازش لذت بردم که
برای اولین بار تو زندگیم دلم خواست یه مدت با یه پسر سر کنم.
خلاصه شب بعد برگشتم اما هر چقدر صبر کردم خبری نشد. به
لیان زنگ زدم و گفتم پسر دیشبی رو برام بفرسته اما پسر
که وارد اتاق شد همونی نبود که من شب قبل باهاش
سکس کردم".

My Diamond_kookminWhere stories live. Discover now