part (27)

470 67 7
                                    

همه جا بهم ریخته بود
جونگهو مشخص بود عصبی شده اما لبخند اعصاب خورد کنش رو حفظ کرد و سعی کرد جمع رو کمی آروم کنه

جانگکوک پا روی پا انداخت و به وویونگ اشاره کرد جمع رو ساکت کنه

ویونگ گلس شرابی رو برداشت و با کاردی که روی میز بود به لبه اش ضربه زد

همه سکوت کردن
جانگکوک نگاهی به جمعیت که منتظر ایستاده بودن انداخت

_بعضی از شما خبر از نسبت خانوادگی من و آقای چوی دارید ،
همونطور که متوجه شدید شریک و رئیس جدیدتون هم هستم

نگاهی به جونگهو انداخت پوزخندی گوشه ی لبش جا خوش کرد اون از این بازی خسته شده بود اما بلد بود شرایط و چه جوری به نفع خودش تغییر بده اون جانگکوک بود

_اما زمانی میتونم این مسئولیت رو قبول کنم و به شما کمک کنم که بفهمم پسر بزرگ و شریک جدید من کیه !

جانگکوک با همون حالت نگاه دیگه ای به پسر انداخت و راضی بود از این که پسر کم سن و سال رو به روش شکست خورده

جونگهو کلاهش رو برداش و ادای احترام کرد

_کمی صبر کنید ، به برادرم اطلاع میدم

از اونجا دور شد

صبر شوگا تموم شده بود و نامجون سعی در آروم کردنش داشت
جیمین به همراه یوسانگ گوشه ای ایستاده بود و به بحث هایی که مقابلش میشد نگاه میکرد
وویونگ کنار جانگکوک ایستاده بود

کمی بعد در اصلی عمارت باز شد
پسر آشنایی وارد شد و همراه پسر کوچیک تر به طبقه بالا رفتن

بعد از دقایق کوتاهی از پله ها پایین اومدن و مقابل جمعیت ایستادن

پسر بزرگ تر شروع به صحبت کرد

_آقای چوی حالش مساعد نیست ، پس آرامش رو حفظ کنید

چانگ به سمت پسر برگشت

_اونوقت تو چرا اونجا ایستادی ، تو فقط باید مراقب رئیس باشی و اینجا بودنت دلیل نداره دکتر میتونی برگردی پیش رئیس

پسر پوزخندی زد

_مثل این که خودم رو معرفی نکردم ، چوی سان هستم ، پسر بزگ رئیس چوی

جانگکوک خیره به چشم های سان زیر لب غرید

_پسره موزی ، بالاخره روی خودتو نشون دادی
قدم هاش رو به سمت گوشه سالن برداشت

سان بی حرف کنار جانگکوک جا گرفت

_چند ساله تهیونگ و میشناسی !

سان نگاهی به جانگکوگ انداخت ، پسر مشکی پوش بی اندازه عصبی بود و این کاملأ از رگ های بیرون زده اش مشخص بود

_از وقتی که کار آموزیش توی بیمارستان شروع شد

جانگکوک دستی لای موهای مشکی و بهم ریخته اش کشید

don't hurt me 1 ( Completed)Where stories live. Discover now