از دید یونگی
به سمت اتاق جانگکوک دویدیم، جیمین نگران بود ولی من بیشتر از نگران بودن خشمگین بودم
در اتاق جانگکوک و باز کردم
با ملحفه خونی مواجه شدم
جیمین بی تاب سمت جانگکوک دوید و روبه روش ایستادجانگکوک داشت میخندید ، خیلی بلند !
سیگار روشنی بین انگشت های کوک بود
جیمین سیگارو از بین انگشت های کوک بیرون کشید
_چرا اینکارو کردی جانگکوک
جانگکوک چیزی نگفت
جیمین فریاد زد
_مگه عقلتو از دست دادی جئون لعنتی ، چراا ؟!
هم داشتی خودتو به کشتن میدادی هم تقریبان یه تجاوز نصفه ونیمه به تهیونگ کردیجانگکوک روی تخت جابه جا شد و به حالت نیمه نشسته در اومد
_چون دوسش دارم چیم ،
چون دوست ندارم هرکسی لمسش کنه و فاککک واکنشش به این قضیه لبخند زدن به صورت فرد مقابلش باشه ،
اون رسمآ داره مثل یه هرزه رفتار .......و جانگکوک حواسش نبود که الان جلوی بقیه اعتراف کرده
یونگی یقه جانگکوک و گرفت و اونو بین مشت هاش مچاله کرد
حرفشو قطع کرد
_دیگه هیچوقت مهربونیای تهیونگ و به پای هرزگی نذار ، اون هرچیزی هست به جز هرزه
این کلمه رو برای اون به کار نبرجانگکوک پوزخند عمیق تری زد
_من آدمایی شبیه به اونو میشناسم ، باهرکی که خوششون میاد لاس میزنن و کلاب میرن و بعد فرداش تو تخت این و اون بیدار میشن
یونگی زیر لب غرید و یقه جانگکوک و بیشتر بین مشت های گره شدش فشرد
جانگکوک پوزخندی به یونگی زد
_نکنه مین یونگی عشق قدیمیشو داره از یاد میبره
_جئون حواستو جمع کن چی میگی ، و دیگه نزدیک ته نشو ، اگه دوستش داری عذابش نده و این لقب هارو بهش نده
از دید تهیونگ
اشکام روی گونه هام سر میخوردن
_تو بهش آسیب زدی ته ، اگه اشتباه میزدی و میکشتیش چی
آخ تهیونگ احمق ، دلم میخواد همه چیزو فراموش کنم و به خونه خودم برگردماما تقصیر من نبود
اون داشت بهم تجاوز میکرد ، من باید از خودم دفاع میکردم
واقعآ مسئله کوچیکی نیست که بخوام نسبت بهش بی تفاوت باشم
در اتاق به صدا در اومد
و جانگکوک مثل همیشه و با استایل همیشگیش وارد شد
_فردا شب حاضر میشی باید باهم به یه دورهمی بریم
YOU ARE READING
don't hurt me 1 ( Completed)
Fanfictionاتمام رسیده 💫 اون پسر چشمای شفافی داشت چشمایی که توش آرامش و مهربونی موج می زد ، شیطون اما صادق بود ، زیبایی بیش از حدش اونو شبیه به الهه های باستانی میکرد ____________________________________ یونگی با چشمای تاریکش به چشماش خیره شد با همون حالت لبخ...