نمیدونم چرا نمیتونم اسمات لرری بنویسم.☹️😑
در نتیجه داستان رو ادامه میدیم با زیام.
به لیام این پارت خرده نگیرید ولی فحش ازاده👊🙃⚠️⚠️این پارت تنبیه داره . یکمم به نظرم مهربون نیس ، پس اگه اذیت میشید نخونید
فقط لطفا کامنت بزارید و لطفا توی ریدینگ لیست تون اد کنید، چون ویو به طرز افتضاحی پایینه.
جدا این دفعه کامنت بزارید ، اسمات نیس که نتونید😒
د.ا.د ورونیکا
من رفتم توی اتاقمو خودم رو روی تخت پرت کردم و شروع کردم گریه کردم، امروز از روزای دیگه حساس تر بودم و حالم بدتر بود.
یک ربع بعد لیام اومد توی اتاق و منو کشید و توی پلی روم برد.
خب سناریو مشخص بود کتک میزنه و شکنجه میکنه و بعدم سکس ارگاسم افترکر و گریه های من.
قسمت خوبش افتر کر اونم چون من تقریبا بیهوش میشم و چیزی نمیفهمم و بهم مسکن میده تا بی فکر و خیال بخوابم.
لیام: خب به نظرت از کدوم باید استفاده کنم بچ ؟؟؟
چیزی نگفتم و به گریم ادامه دادم.
لیام: قراره اذیت کنی ؟؟ اگه قراره اذیت کنی بهم بگو از الان برات تدارک ببینم.
داد زد
بازم چیزی نگفتم ، اصلا نمیدونم چرا حرف نمیزنم فقط حال و حوصله حرف زدم ندارم.
وسط اتاق ایستادم و فقط به پایین زل میزدم و گریه میکردم.
اومد سمتم و گردنم رو با دستاش گرفت و سرش رو برد توی گردنم و نفس عمیقی کشید
گفت: ببین داری چیکار میکنی....ببین داری منو عصبانی میکنی ....میدونی داشتم روی سخنرانیم برای کنفرانس دانشگاه کار میکردم و تو اومدی و منو عصبانی کردی .....میتونستم بهت جواب سوالام رو بدم و تو بهم جواب بدی و بالاترین امتیاز رو بگیری ولی حیف عصبانیم کردی.......و من دیگه اصلا آدم مهربونی نیستم. دختر بدی هستی.....حتی میتونستم بهت اجازه بدم از این به بعد ددی صدام کنی .....ولی دیگه نه فکر کنم همون مستر برات کافی باشه.
گفت و ی گاز از گردنم گرفت و گلوم رو بیشتر فشار داد و من از شدت تنگی نفس سرفه کردم.
منو سمت تخته Xتوی اتاق هل داد و محکم پاها و دستام رو بهش وصل کرد و ی بوسه بین دو سینم گذاشت و سینه هام رو توی دستش گرفت و فشار داد.
لیام: من برای نیپلات ی هدیه ویژه دارم ورونیکا
من هنوز چیزی نمیگفتم و فقط آروم گریه میکردم و بهش با اخم نگاه میکردم.
لیام : میدونی تو جزو معدود اسلیو هایی هستی که کم حرف میزنن ، تو خوبی زیاد حرف نمیزنی. ولی میدونی کجاش بده اینکه تو برای من کم ناله میکنی . من دوست دارم صدای سکسیت رو بشنوم.
YOU ARE READING
Veronica(ziam)
Fanfictionیاد بگیر آدما رو از روی جلد شون قضاوت نکنی. من قضاوت نکردمت ، فقط خیلی دیر خود واقعیت رو شناختم عزیزم. حاوی خشونت و اسمات و چیز های عجیب⚠️🚫🔞